شهدای داراب

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

خاطرات

مصطفی نوابی
آنچه در زیر آمده خاطرات مادر محترم شهید است در توصیف فرزند شهید مصطفی نوابی.
مصطفی روزی که به جبهه اعزام شد با ما خداحافظی نکرد چون با رفتنش مخالفت می کردیم
روزی گفت میخواهم بروم تشییع جنازه شهید و از آنجا رفت به داراب و از آنجا به جبهه رفت برادرش هم فرستادیم در پی او بلکه راضی شود برگردد اما گفت برادر من هم دلم می خواهد در دفاع از کشور و وطنم نقش داشته باشم برای همین یک بار بگذار بروم دیگر نمیروم مهر صورت موفق شد پا به جبهه بگذارد همیشه در مراسمات شهدا شرکت می‌کرد نمازش را در مسجد که نزدیک منزلمان است به صورت جماعت شرکت می کرد رمضان آخرین سال عمرش بود می‌گفت مادر من سرم کردم زیر آب روزه ام باطل است یا نه؟ من گفتم مادر چون نمی دانستی که روزه ای اشکال ندارد درست سه روز از عید فطر سال ۱۳۶۷ گذشته بود که خبرش را از جبهه آوردن و در کنار شهدا به خاک سپردند خیلی عاشق شهادت بود رزمیدن و شهادت را بسیار دوست می داشت روح و روانش شاد.
راوی:مادر شهید