شهدای داراب

وصیتنامه شهید والامقام مرتضی باقری

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۱]

انسان بعد از این که مراحل ابتدایی زندگی خود را پشت سر گذاشت، به مرحله ای می رسد که باید راه زندگی را انتخاب کند و ما در این مرحله براساس تحقیق و مطالعه راه خود را شناخته و در این راه تا پیروزی عقیده مان که همانا حکومت محمد(ص) است، می جنگیم و همان طوری که مرحوم شریعتی گفتند:«جهاد، یعنی جنگ عقیده» و من این راه را انتخاب کردم و برای پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت قوانین«الله» در این راه گام برداشتم و خون خود را داده تا [نهال] انقلاب را سیراب نمایم.

امروز وظیفه هر فرد مسلمان است که همگام با امام امت حرکت کند و دستورات آن را مو به مو اجرا کند، تا این که انقلاب اسلامی به تمام جهان صادر شود و حاکمیت یابد. جوانان و مردم مستضعف از زیر یوغ این ابرقدرتها نجات و انسانیت خود را درک کند، تا انقلاب حضرت مهدی (عج) به مبارزه جهت ریشه کن شدن کفر جهانی در هر لباس و شکلی پرداخته و اسلام راستین که نه وابسته با شرق و نه به غرب، بلکه در ستیز با آنها باشد، پیاده نماید.

و توجه مردم مستضعف را به این نکته جلب می کنم که فریب این گروهها را نخورند، که آمریکا سخت کوشش می کند تا بلکه راهی پیدا کند و از این راه باز بتواند با تسلط بر شما، خون شما را بمکد. شما ای مستضعفین! بکوشید وحدت خود را که بارها امام گفته، حفظ نمایید و تلاش کنید و از صحنه خارج نشوید که خارج شدن از صحنه یعنی مرگ انقلاب.

و در آخر باید به این نکته اشاره کنم که هدف از شهادت، یعنی نگهداری از انقلاب است و نه هیچ چیز دیگر و به خانواده ام توصیه می کنم که به شهادت من افتخار کنند و فریاد برآرند:

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار- مرگ بر جهانخواران شرق و غرب- شهیدان زنده اند الله اکبر- مرگ بر گروههای ضد خلق و ضد اسلام و منحرف از اسلام- درود بر ولایت فقیه حضرت امام خمینی… و دیگر علمای مسئول و متعهد اسلام- درود بر نسل جوان، که همیشه

پرچمدار خونین اسلام بوده و هست و خواهد بود.

به تمام دوستان توصیه می کنم، که تحقیق و مطالعه را فراموش نکنند. مرگ بر دیکتاتور های جهان و درود بر رزمندگان مسلمان در تمام نقاط جهان و مرگ بر فئودالهای زالو صفت.

مرتضی باقری

[۱]. آل عمران، آیه۱۶۹.

زندگینامه شهید مرتضی باقری

کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید . بلکه آنهازنده اند ولی شما درک نمی کنید.(بقره -۱۵۵)

شهید مرتضی در سال ۱۳۴۱در خانواده ای مذهبی در روستای لایزنگان داراب دیده به جهان گشود وی دوران کودکی خود را سزشار مسرت و پاکی گذراند . پس از دوران       کودکی تحصیلات خود را شروع کرد . او دوران ابتدایی خود را در دبستان ششم بهمن (جدید)گذرانده وبه دوره ی راهنمایی راه یافت . در این دوره  او به ورزش بسیار علاقمند و به طوری که بسیاری از دانش آموزان را در رشته های مختلف ورزش جمع کرد .دوره ی راهنمایی را نیز با موفقیت به پایان برد وی در دوره ی دبیرستان فعالیت های اسلامی خود را شروع کرد به طوری که بطوری که بسیاری از محصلین را به بینش تسلامی آشنا کرد ودر سال دوم نظری در رشته ی اقنصاد فعالیت خود را برعلیه رژیم پلید پهلوی کرد که مصادف با قیام امام خمینی بود . وی در این دوره بسیار با دژخیمان شاه به مبارزه پرداخت به طوری که برای مبارزه کرد از بسیاری دوستان خود دکمک می کرد و شبهای بسیاری به خانه نمی آمد وبر علیه رژیم مبارزه می کرد . و حتی برای **بار توسط دژخیمان پهلوی گرفته شد وبه شهربانی بردند واو را کتک کاری نمودند . وتو دست تز مبارزه بر نداشت و به پیروی از امام ادامه داد  وی از پیروی انقلاب فعالیت های خود را گسترده کرد به طوری که با بسیاری از منافقین به مبارزه پرداخت و همچنین به دعای کمیل بسیار علاقه داشت به طوری که با چندین تن از دوستان خود دعای کمیل را در داراب شدوع کرد ند و همچنین در ایجاد کتابخانه ی اسلامی و ستاد جوانان مسلمان فعالیت بسزایی داشت . او به شهادت عشق می ورزید و برای چندمین بار به جبهه ی حق علیه باطل شتافت . و میگفت هر کس خدارا می خواهد ببیتد باید به جبه برود تا باور کند که در جبهه معجزه می شود . وی می گفت خدا را در کتابها نمی توان یافت بلکه خدا را در جبهه ی حق علیه باطل می توان پیدا کرد و تو در تاریخ ۱۳۶۰/۰۶/۱۷رای دومین بار به جبهه شتافت ودر تاریخ ۱۳۶۰/۰۷/۰۵ درجبهه آبادان به شهادت رسید . روحش شاد و راهش پاینده باد.

خاطرات

?شهید مرتضی باقری

مرتضی دوران کودکی را سرشار از مسرت و با ذوق و شوق فراوان در پیش گرفت…
دوران ابتدایی را در مدرسه ۲۲ بهمن و دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر شریعتی داراب طی نمود از سال دوم راهنمایی علاقه سرشاری به ورزش داشت دوران دبیرستانش مصادف با اوج فعالیت‌های انقلابی او بود وی فعالانه در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می‌کرد و با دیگر دوستان خود مانند سردار شهید احمد بنی اسد پور هسته مبارزات انقلابی را تشکیل دادند شب های زیادی را به پخش اعلامیه و شعار نویسی اختصاص می‌داد یک بار که او را دستگیر کرده بودند به شدت کتک کاری اش نمودند به طوری که کمر راو زخم عجیبی شده بود با این حال زخم خود را به هیچ وجه به من نشان نمیداد تا خودم فهمیدم بعضی از شبها اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی را در منزل پنهان میکرد من که می پرسیدم هیچ نمی گفت بالاخره انقلاب پیروز شد مرتضی که فردی معتقد بود در تیرماه سال ۵۸ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و به دلیل ورزشکار بودنش به سمت تربیت بدنی سپاه در آمد و تلاش زیادی جهت ترویج ورزش در قالب مکتب نمود از دیگر فعالیتهای شهید راه اندازی سالن مطالعه در سپاه بود و راه انداز بحث و گفتگو پیرامون مسائل اعتقادی و سیاسی بود تا اینکه خود را مهیای رفتن به جبهه های نور علیه ظلمت نمود کلام آخرش این بود که خدا را نمی توان در کتاب‌ها جستجو کرد و باید در معجزاتی که در جبهه رخ می‌دهد جستجو نمود .اری مرتضی شیرمردی بود که
هیچگاه از خدمات خود به دین و شهرش صحبت نمی کرد دوست داشت که بی نام بی نشان بماند بالاخره در تاریخ ۵/۷/۶۰ به وصالش رسید و در جبهه آبادان به شهادت رسید