شهدای داراب

وصیتنامه شهید والامقام عبدالرضا کشاورز

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام فراوان به پیامبران الهی و پیشوایان بر حق اسلام و با درود فراوان به سرور آزادگان، حضرت حسین بن علی(ع) و با درود فراوان به امام امت، که یک بار دیگر ما را از تنگنای فلاکت نجات بخشید و ما را راهنمایی و ارشاد به اسلامی نوپا فرموند.

بار خدایا، معبودا؛ هم اکنون که در خیمه گاه یاران ابا عبدالله(ع) و در بین این یاران نورانی امام حسین (ع) برای پیروزی جندالله و شکست عدوالله و استقرار حزب الله، زمینه ساز حکومت حضرت بقیه الله(عج) گرد هم جمع شده ایم و آماده یورش به دشمنان اسلام و فتحی بزرگ هستیم. از تو عاجزانه تقاضا دارم که بحق مقربان درگاهت، به حق حسین مظلوم(ع) از سر تقصیرات و گناهانم درگذری و مرا عفو کنی و ببخشی. زیرا خودم را محیا و آماده ملاقات با معبود کرده ام.

بار خدایا؛ اگر شهادت هدف نیست و پیروزی و نصرت اسلام هدف است، شهادت هم وسیله ای بزرگ برای فتح اسلام است.

خدایا؛ عاشقم کردی، خودت به فریادم برس. هم اکنون که حرکت می کنم پر و بال می زنم و می گویم: می شود این عاشق بال شکسته، روزی از این قفس دنیا برهد و به دیدار معشوقش خدا برسد!

پدر و مادر عزیزم؛ اگر چنانچه، این بنده حقیر، فرزندی نالایق برای شما بودم، مرا ببخشید. زیرا انسان زیانکار است و شیطان دایما اطراف ما می گردد و هر راه نفوذی که پیدا کرد، ضربه می زند. پس اگر گاهی اوقات به حرف شما نبودم، شما را اذیت و ناراحت می کردم و اطاعت از والدین خود نمی کردم، شیطان مرا گول می زد که اطاعت از هوای نفس کنم.

پدر و مادر گرامی ام؛ این آخرین وصیت هایم است که بر روی کاغذ می نویسم، مرا حلال کنید. چون شما والدین خوبی برای من بودید، اما [من] شما را نشناختم و قدر شما را ندانستم.

ای همسر مهربانم و شریک زندگی ام؛ می دانم تو همسری خوب و مهربان بودی و در طول دو سال زندگی که با هم بودیم، بسیار رنج و ناراحتی کشیدی. دوری های ما را تحمل کردی، کمبودهای ما را تحمل کردی، بعضی اوقات با شما ناراحتی و بد اخلاقی کردم. ولی تو آنقدر صبر و تحمل داشتی و همه این درد و رنجها را به جگر می زدی و با خوشرویی و اخلاق خوب، با من برخورد می کردی. امیدوارم، در شهادتم هم آنچنان استوار و مقاوم باشی و زینب وار، پیام رسان خون من باشی و هر خوب و بدی که از بنده حقیر دیدی، ببخشی و حلالم کنی و تنها فرزند عزیزم محمدعلی را در چهارچوب اسلام و زیر لوای قرآن کریم، فهمیده و با اخلاق و اخلاص تربیت کنی. که هم خدا و هم بنده حقیر از شما راضی می شوم و در قیامت چنانچه شهید محسوب شوم، تو را شفاعت خواهم کرد و بدان که حجاب سیاه تو، کوبنده تر از خون سرخ من است.

برادران عزیزم؛ صبر و تحمل و بردباری شما در شهادت من نشانه ی شکوفایی اسلام است، فراموش نکنید که زینب(س) در یک روز داغ هفتاد دو نفر از جگر گوشه های اسلام را دید و شجاعانه در مجلس یزید ایستاد و مقاومت کرد و با خطبه های کوبنده اش، کاخ یزید و یزیدیان را در هم کوبید. شما هم رسالتی بزرگ بر دوش دارید و باید ادامه دهنده خون برادرتان باشید.

و تو ای خواهر بزرگوارم؛ امیدوارم آن چند سال زندگی که در کنار هم بودیم و رنجشهایی از من دیده اید را ببخشید و حلالم کنید و با حجابتان مشت محکمی بر دهان آمریکا و عمالش بزنید.

و این بنده حقیر کوچکتر از آن هستم که پیامی به امت حزب الله و شهید پرور برسانم و از تمامی امت حزب الله داراب می خواهم؛ که پشتیبان ولایت فقیه که در رأس آن امام خمینی است، باشند و جبهه ها را گرم نگه دارند.

برادران پاسدار؛ این لباس مقدس پاسداری که در بر[بر تن] دارید حفظ کنید، احترامش بگذارید. زیرا همرزمان شما همین لباس مقدس کفنشان شده است. بخصوص سردار رشید اسلام شهید مظلوم حمید عارف و از برادران علی اصغر فرخ نژاد، اکبر اخوان، باقر فرد حلال بودی می طلبم و خواهش می کنم، وصیتم را یکی از این برادران بخوانند.

با آرزوی پیروزی و نصرت رزمندگان اسلام و طول عمر برای امام عزیز، شما را به خدا می سپارم. لطفا درگلزار شهدای داراب (پیرمراد) دفنم کنید

التماس دعا

برادر شما، عبدالرضا کشاورز

۱۳۶۴/۱۱/۱۶

متن زندگی نامه و خاطرات این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.