شهید سید محمد باقر بلاغی

شهید سید محمد باقر بلاغی
تاریخ تولد: 1325/10/02
تاریخ شهادت: 1361/06/13
محل شهادت: کوشک (خرمشهر)

 نوع ایثار: شهید  
 نام: سید محمد باقر نام خانوادگی: بلاغی
 نام پدر: روحانی نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۲۵/۱۰/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۶/۱۳
 وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: اصابت ترکش خمپاره به سر و پهلو عملیات: –
 محل شهادت:کوشک (خرمشهر) محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: شیراز – دارالرحمه مسئولیت در جبهه:رزمنده
 تحصیلات: دیپلم رده اعزام کننده: بسیج

وصیتنامه شهید والامقام سید محمد باقر بلاغی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فرزند عزیزم و دختر مهربانم… عزیزم و نور چشمم… عزیزم، با هر دوتان صحبت می کنم و خداحافظی می کنم.

من امروز سه شنبه، ۶۱/۴/۱۵ مطابق با ۱۴ رمضان ۱۴۰۲ هجری قمری، عازم جبهه جنگ هستم . و از صمیم دل از تو می خواهم ای دختر عزیزم؛ که ناراحت نباشی!

اگر من شهید شدم هیچ ناراحت نباش، خودت را ناراحت نکن. در خط امام باش. در خط امام امت، خمینی کبیر. هیچ ناراحت نباش با تو خداحافظی می کنم، که از همه بیشتر تو را دوست دارم.

ای… عزیزم؛ اگر من شهید شدم و پاره تن من وارد شیراز شد، در همان جایی که به عمه ات گفتم و به مادرت گفتم، مرا دفن کنند. اگر نشد، در قطعه شهدا اشکال ندارد.

از تو خواهش می کنم که در آینده در خط امام باش و به حرف  هیچ کس نباشی، جز امام امت و پیروی از او و دست از نماز و قرآن برنداری و با این منافقین خلق، یعنی همان مجاهدین ضد خلق و گروههای دیگر، هیچ ارتباط پیدا نکنی و همیشه با آنها مخالف باشی. چون آنها همیشه مخالف اسلام بوده و هستند و فکر ریاست هستند.

همیشه از ته قلب روحانیت اصیل را دوست داشته باشی. اگر انشاءالله، در آینده خواستی ازدواج کنی، با کسی که اهل سیگار و دود نباشد، بخصوص متدین و در خط امام باشد، کار به ثروتش نداشته باش. امیدوارم که با سعادت باشی هم تو و هم… هر دوتان نور چشم من هستید، سعی کنید با هم همیشه مهربان باشید، همدیگر را دوست داشته باشید و به مادرتان احترام بگذارید

چند کلمه هم با همسرم صحبت دارم… که همیشه تو را دوست داشته و دارم و همیشه می خواستم که تو الگو  باشی. امیدوارم به خدا و حسین بن علی(ع) و امام زمان(عج) که مرا حلال کنی و ببخشی و از تمام اقوام و خویشان و مادرت و پدرت… که من خیلی به آنها ارادت دارم و سایر قوم و خویشان، دایی هایت اینها، همه خداحافظی می کنم و از آنها بخواه که مرا ببخشند و حلال کنند. و از همه خداحافظی کن.

امیدوارم بعد از من با سعادتمند باشی و مواظب این دو نور چشم من باشی. خداوند انشاالله، هم در این دنیا و هم در آن دنیا با سعادتت کند و در نزد فاطمه زهرا (س) روسفید باشی. هر بدی از من دیدی، مرا ببخش.

به خواهرانم… و پدرم و مادرم… با همه خداحافظی کنید، بگویید مرا حلال کنند. عموها … و بگویید مرا حلال کنند. و من مایل نیستم منافقین اداره، آنهایی که فقط فکر پول هستند، فکر دنیا و در باطن به جمهوری اسلامی ضرر می زنند، در تشیع جنازه من حاضر شوند. اگر من قابل شهادت باشم…

دیگر عرضی ندارم و در موقع دفن فقط یک عکس از امام امت و دو فرزند دلبندم و یک قطعه مهر از سید الشهدا(ع) که آرزوی زیارت امام حسین(ع) ممکن است به دلم بماند در قبر من بگذارید.

در خاتمه از سایر دوستان… حلال بودی بطلبید و از همسایگان و کسانی که شاید تقصیری یا گناهی از من سر زده باشد، [بخواهید]مرا حلال کنند. دیگر عرضی ندارم، خداحافظ ای همسرم.

والسلام- سید محمدباقر بلاغی

 

گزیده ای از دیگر وصیت نامه شهید سید محمدباقر بلاغی

بسمه تعالی

جانم فدای آیت الله العضمی الامام خمینی، سلام من به رهبر و نایب امام زمان حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه و الشریف)، آیت الله العضمی روح الله الموسوی الخمینی و بعد سلام من به تمام کسانی که در راه او، که همان راه ائمه اطهار علیهم السلام و اسلام عزیز است قدم برداشته و بر می دارند.

آرزوی من شهادت در راه اسلام و این انقلاب اسلامی ایران بوده است… خواهش من این است که حتما بعد از مرگ من عکس آیت الله خمینی را روی تابوت من بگذارید و خانم و دو فرزندم، بروند خدمت امام خمینی و بگویند: این هدیه ناقابل را در راه اسلام دادیم و دعا بفرمایید، تا ما هم به همان راه برویم.

به تمام دشمنان آیت الله خمینی و کسانی که دشمن این انقلاب اسلامی، که شروعش از این بوده است و بخصوص منافقین(مجاهدین ضد خلق) که بزرگترین ضربه به این انقلاب زده و می زنند، بگویید: ما هیچ ناراحت نیستیم که در راه امام عزیزمان که همان راه اسلام علی بن ابیطالب(ع) است، کشته شویم…

سلام به دو دختر عزیز و بهتر از جانم،…خواهش دارم پدرجان؛ همیشه در راه اسلام و پیرو خط ائمه اطهار علیهم السلام باشید و منحرف به چپ و راست(نمی دانم مارکسیست،کمونیست و مجاهدین خلق…) نشوید و همیشه پیرو مجتهد اعلم در زمان آیت الله خمینی، که خود ایشان هستند… و سعی کنید بچه هایتان نیز در همین راهی که وصیت نمودم و ولله خیر و صلاح شما است، هدایت نمایید.

سلام به مادر مهربانم و پدر و برادران … امیدوارم مرا ببخشید…

والسلام

خاطرات

? شهید سید محمد باقر بلاغی

ایشان فرزند عالم وارسته و بزرگوار شهرستان داراب حضرت آیت الله حاج اقا حسین بلاغی بود . و همین بس که فرزندش چنین عالمی بودن باعث ساختن شخصیتی معنوی و علمی همانند شهید محمد باقر باشد درس و تحصیل خود را با موفقیت کامل تا مقطع دیپلم در رشته طبیعی گذران وی در سال ۱۳۴۹ استخدام اداره تعاون روستایی درآمد در ابتدای خدمت شهرستان ایرانشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان می رود این زمان مصادف با اوج خفقان حکومت ستمشاهی است و شهید با توجه به ارتباطش با علما و روحانیون تبعیدی در انجا چندین بار مورد تهدید سازمان ساواک قرار می گیرد و بالاخره پس از یک بیماری شدید به داراب منتقل می‌شود و در داراب و شیراز مبارزات خود را پیگیری و در تاریخ ۱۶/۱/ ۵۲توسط رژیم دستگیر و زندانی می گردد پس از پیروزی انقلاب انجمن اسلامی بسیار فعالی را در اداره تشکیل می دهد و به مبارزه با منحرفین و ضد انقلاب می پردازد .درسال ۵۳ ازدواج می کند که ثمره این ازدواج یک دختر است ولی همسر ایشون پس از ۴ سال فوت می نماید شهید با داشتن یک دختر تنها می ماند شهید در این فصل از زندگی این چنین می گوید که با اینکه همسرم را خیلی دوست داشتم ولی همیشه در مقابل وقایع که از طرف پروردگار عالمیان پیش می آید فکر مینمودم وبا مراجعه به احادیث و روایت خود را مشغول میکردم شهید مجددا در سال ۵۸ ازدواج می‌کند که ثمره آن یک دختر دیگر است عشق دفاع از میهن اسلامی او را از همه متعلقات دنیای رها کرده در تاریخ ۱۳/۶/۶۱ در عملیات رمضان شرکت نموده پس از آن چند روزی مرخصی آمدند همسر شهید می گفت چند روزی که در مرخصی بود شور و حال عجیبی داشت مرتباً از شور و حال رزمندگان تعریف می کرد شهید در تاریخ ۱۳/ ۶ / ۶۱بالاخره به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل آمد

✅راوی : سید محمد صادق بلاغی

تصاویر این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply