شهید حسین اسدی
تاریخ تولد: 1345/06/15
تاریخ شهادت: 1362/06/08
محل شهادت: پیرانشهر

 نوع ایثار: شهید  
 نام: حسین نام خانوادگی: اسدی
 نام پدر: محمدمراد نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۴۵/۰۶/۱۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۶/۰۸
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: –
 محل شهادت:پیرانشهر محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: – مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: سیکل – راهنمایی رده اعزام کننده: بسیجی

وصیتنامه شهید والامقام حسین اسدی

بسم الله الرحمن الرحیم

در پاسخ به ندای بحق«هل من ناصر» حسین زمان، رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و برای دفاع از اسلام و قرآن و کشور اسلامی، اینجانب وظیفه خود دانسته که به جبهه نبرد حق علیه باطل و اسلام علیه کفر بروم.

استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار برای شکست انقلاب اسلامی ایران که به عنوان انقلاب و تحولی بر علیه او و بر علیه منافع او در منطقه و در جهان مطرح شده است، از راههای گوناگون وارد شد، که بحمدلله تا این زمان از هر راهی که برای شکست این انقلاب وارد شده، موفق نگردیده و تمام دسیسه و نقشه های او بر علیه انقلاب خنثی و نقش بر آب شد.

یکی از دسیسه ها و نقشه هایی که آمریکا خواست از آن راه این انقلاب را به شکست بکشاند، به راه انداختن جنگ تجاوز عراق به خاک این کشور اسلامی بود. از طرفی همه ما می دانیم، خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:«لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»[۱] یعنی، نه ستم کنید و نه زیر بار ظلم بروید. بنابراین، ملت خداپرست و موحد ایران! وظیفه دارید که در برابر این ستم بزرگ ستمکاران، یعنی تجاوز رژیم عراق به کشور اسلامی ایران ایستاده و پوزه متجاوز را به خاک بمالید و مادامی که جبهه ها احتیاج به نیرو دارد (که این احتیاج به وسیله امام و مسئولین اعلام می گردد) به جبهه رفته و با نثار جان خود، به دفاع از اسلام و مسلمین برخیزید و هنگامی که جبهه احتیاج به نیرو ندارد، در پشت جبهه ایثارگرانه یاور رزمندگان در جبهه باشند.

خدایا؛ حال که به جبهه می روم گناهان فراوانی دارم، که از تو می خواهم گناهانم ببخشی.

ای خدای مهربان؛ گرچه گناهان من عظیم است، ولی کرم و بخشش تو از آن عظیم تر است و بنابراین،«استغفرالله» هرگز مأیوس نمی شوم، چرا که تو بسیار بخشنده ای.

خدایا؛ از تو آرزو دارم عفو و بخشش نصیب من گردد. همچنین اسلام و مسلمین را پیروز گردانی.

و بالاخره تعدادی کتاب دارم که به برادرم محمدحسین سفارش می کنم که اگر کتابخانه ای در محل تشکیل شد، کتابها را به آن کتابخانه بدهد.

پدر و مادرم؛ برای بزرگ کردن من زحمت بسیار کشیده و من نتوانستم در دوران زندگی ذره ای از آن زحمات را جبران کنم، طلب بخشش دارم و همچنین برادرانم و خواهرانم. و کلام آخرم آن که از تمام دوستان و اقوام و خویشان می خواهم که مرا ببخشند و حلالم کنند و انتظار دارم که مرا فراموش نکنند و با خواندن فاتحه روحم را شاد گردانند.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

حسین اسدی

[۱]. بقره، آیه۲۷۹.

زندگینامه  شهید حسین اسدی

         او به حقانیت از یک خانواده محروم و فقیری متولد و در یک کلبه محقر بزرگ شد از همان بدو تولد نورانیتی داشت که جلب توجه خانواده و اشخاص که با او برخورد داشتند می کرد به هر کجا که قدم می گذاشت چراغ راهی می شد همه رفتارش، کردارش و گفتارش خدا پسندانه و سرمشقی برای خانواده بود مظومیت او برای کسی پوشیده نیست آزارش حتی به مورچه ای نرسده بود و چون اعمالش همه عبادت و برای خدا بود و مورد رضایت همگان قرار می گرفت نبوغ و استوار خداوندی داشت او واقعا حسین بود چون تمام محسنات دنیا را یکجا داشت بی اغراق نیست از همان کودکی تا زمان شهادت ترحم و دلسوزی، انساندوستی، گذشت فداکاری، ایثار از تمام کمالات عالیه انسانی برخوردار بود. و سختی و مشقت و رنج و آلام روزگار در ورح نستوه بارزگر خستگی ناپذیر او اثری نداشت و با ایمان و آگاهی در هر کاری قدم می گذاشت در نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی هیچ قصوری نمی ورزید و هنوز امر بمعروف و نهی از منکر او در گوشها نجوا می کند خلاصه اینکه ما او را خوب شناختیم و او از مسائل روز بی نهایت آگاه بود و می دانست تنها راه بیدار کردن جامعه تزریق خون است بر پیکر بی روح و مرده جامعه و تا خون از پیکر پاک او جاری نشد ما غفلت زده ها را بیدار نکرد آری حیات او شهادت او و شهادت او حیات اوست و اما اگر او کار حسینی کرد و مسئولیت سنگینی بر دوش ماها گذاشت ما هم باید پیام آور آرمان مقدسش باشیم و کار زینبی کنیم براستی او شمعی است که می سوزد و روشنی می بخشد ما باید این نور را با خودمان بر داریم و از گودالهای دست و پاگیر و تعلقات دنیایی رهایی یابیم.

او از همان اول که برای تحصیلات وارد دبستان شد علیرغم کمبودهای هادی از هوش سرشاری برخوردار و در تمام دوران تحصیلات با موفقیت روبرو بود در سال پنجم ابتدایی به علت نبوغ و استعداد فرادانش از طرف آموزش پرورش می خواستند که در فیروز آباد ادامه تحصیل و با سه سال شبانه روزی مدرک دیپلم را بدهند و اظهار می داشتند که اتاق و پرستار و امکانات در اختیارش می گذاریم و حتی از پدر التزام گرفتند که باید پسرتان را بفرستید و موافقت کنید اما از طرف خانواده راضی نشدند و در سال سوم راهنمایی چون بهترین نمرات را کسب کرده بود راهی دبیرستان داشنگاه شد و اخلاق و کردارش مورد رضایت خانواده و همچنین مورد رضایت تمامی دوستان و همکلاسانش بود چنان پشتکاری داشت که تا نیمه های شب بیدار می نشست و مطالعه می کرد و علاوه بر آنکه به درس و بحسش می رسید دلش نیز با رزمندگان درجبهه بود و دوست داشت در امتحان میثاق با امام نیز قبول شود و براستی که او در امتحان الهی پیروز شد و این تنها از یک بعد آن سخن رفت در مسائل مذهب آنقدر پیش رفته بود که حتی به گفته یکی از دوستانش در این اواخر استادانش از او کمک می گرفتند هیچوقت نماز شبش و دعای کمیل و توسلش فراموش نمی شد و در هنگام نماز با عبا و عمامه و و تحت الحنک نماز می خواندن او واقعا یک روحانی بود هر وقت به روستا می آمد پوستر و کتابهای مذهبی بین بچه ها تقسیم می کرد و شهید حسین چهار بار از طریق بسیج به جبهه رفت و تنها عشق به معبود بود که او در این راه قدم می گذاشت و آرزو داشت عدالت و حقیقت پیروز شود و کشور اسلامیمان در استقلال و ملت مسلمان از زیر یوغ هر گونه استثمار و استعمار بیرون آیند و آزادانه زندگی کنند.

در حمله والفجر ۲ زخمی شد او ابتدا کتمان می کرد که هفده روز طول کشید و چون حالت ضعف در او  ایجاد شده بود همسنگریان از تیر خوردن وی اطلاع یافته و فرمانده شان را با خبر کرده بودند و فرمانده به او تسویه حساب داده بود و به گفته خودش در زمانی که از جبهه آمد پس از چهار روز محاصره عراقیها از معجزاتی که در این مدت پیش آمده بود سخن می گفت چنانکه گویی او در عالم دیگری بود و روزه و عبادات ماه رمضانش هیچ زمانی ترک نمی شد و با یک حالت شادی و شعف صبحگاهان بلند می شد و با خدای خود راز و نیاز می کرد و در ماههای دیگر بعضی روزها روزه سیاسی می گرفت و با اینکارش ثابت می کرد که در این زمان صلاح است همانطوری که اماممان در مقابل ابرقدرتهای جنایتاری چون آمریکا درباره تحریم اقتصادی فرموده بود که ماروزه می گیریم و دست به سوی شما دراز نمی کنیم عمل می کرد و اما در آخرین دفعه در طرح لبیک یا خمینی در حالی که هنوز پایش خوب نشده بود با آرزوی پیروزی یا شهادت شرکت کرد و به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه الله بود رسید.

و در لحظه های آخر حیات با فریاد یا مهدی یا مهدی به لقاء پروردگارش شتافت

باشد تا انشاء الله رفتارش سرمشق همه برادران و دوستانش قرار گیرد و با زنده نگهداشتن یادش موئظه حیات طیبه را تکرار گر باشیم و حال ای خمینی عزیزی که دوستانت را در نیمه راه تنها گذاشتی و رفتی به خدا پیوستی ای شهید عزیز در فراقت چه بگویم که هرچه بگویم نمی توانم آنطور که بوده ای و زندگی کرده ای بیان کنم ای بخدا رسیده از محبوبت بخواه تا برادرانت و دوستانت براهت بیاید و همنشینی جدیدی را در جوار رب العالمین آغاز کنند.

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply