شهدای داراب

وصیتنامه شهید والامقام حسین آشنا

بسم الله الرحمن الرحیم

«هدف ادامه راه حسین(ع)»

باری فرزندان اسلام، می روم که با اراده ای آهنین و قلبی سرشار از ایمان به خدا راه این عزیزان، این پاک باختگان، این جانبازان، این شهیدان راه خدا و رسولش را دنبال کنم.

می روم که انتقام خون عزیزان امام و مقصدی چون کربلا دارم. به جبهه حق علیه باطل می روم که شر این دیو صفتان و این یزیدیان زمان برای همیشه از سر مسلمانان ایران و جهان قطع کنم.

می روم که با دادن خون خود راهی برای انقلاب مهدی(عج ) باز کنم.

پیام من به برادران و خواهران مسلمان این است؛ که رهبری این انقلاب، این موسی زمان و امید مستضعفان، خمینی کبیر را به طور قاطع بپذیرند و به آن عمل کنند. به امید روزی که قدس عزیز را آزاد نموده و در آنجا به رهبری امام خمینی نماز بپا کنیم.

والسلام- حسین آشنا

زندگینامه شهید والا مقام حسین آشنا

در روز سوم تیرماه یکهزار و سیصد و چهل خورشیدی در روستای مادوان از توابع بخش مرکزی (منطقه فسارود) داراب فرزند پا بجهان ناپایدار گذاشت که به تاسی از ائمه اطهار نامش را حسین گذاشتند حسین که فرزند سوم خانواده بود موجب خوشحالی اعضاء فامیل بویژه پدر و مادرش شد او توانست دوره ابتدئی و راهنمایی را در همان روستا با موفقیت و نمره خوب به پایان ببرد. پس از گذراندن دوره راهنمایی در دبیرستان مکتبی روستای مادوان ثبت نام و توانست تا سوم دبیرستان را بدون رفوزه شدن طی کنند هفده ساله بود که رژیم منحوث پهلوی با دست ملت غیور ایران و رهبری امام سرنگون گشت و به امر امام جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد حسین مثل سایر جوانان سر از پا نمی شناختند و برای حفظ انقلاب نوپای دست به هر فداکاری تن می دادند پس از سقوط رژیم شاه محمول بود که بچه ها برای حفظ نظم شبها گشت می زدند که خانه های مردم در امن وامانب اشد در زمانی که سال پیش دانشگاهی را می گذرند از طریق بسیج شهرستان داراب به جبهه اعزام شد و پس از دیدن دوره نظامی دیگر بخانه بر نگشت و به جبهه رفت پس از مدتی به روستایش مراجعت کرد و برای بار دوم با خداحافظی با مادرش به جبهه رفت در زمستان سال ۱۳۶۰ در جبهه شوش در عملیات فتح المبین شرکت کرد و تازه دو روز از سال گذشته بود که در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۲ بهمراه ۲ تن از دوستانش بشهادت رسید پیکر پاکش در شهر ور ستا تشییع ودر گلزار شهداء زادگاهش روستای مادوان بخاک سپرده می شود یاد و خاطرش گرامیباد.