شهید احمدرضا کرمی برگانی

شهید احمدرضا کرمی برگانی
تاریخ تولد: 1349/02/20
تاریخ شهادت: 1366/12/28
محل شهادت: خرمال

SKU: 1040 Category:
 نوع ایثار: شهید  
 نام: احمدرضا نام خانوادگی: کرمی برگانی
 نام پدر: قاسم نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۴۹/۰۲/۲۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۸
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: والفجر۱۰
 محل شهادت:خرمال محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: بخش مرکزی مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: سیکل – راهنمایی رده اعزام کننده: بسیجی

وصیتنامه شهید والامقام احمدرضا کرمی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[۱]

«کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.»

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَهٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ. تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[۲]

خدایا؛ تو می دانی و آگاهی که زندگیم را با دوری از درگاهت و در غفلت و بی خبری از شناخت تو سپری کرده ام و به خاطر این شرمندگی از درگاه کبریایی تو می خواهم که زندگی پر ثمر و تلاش و با افتخار و مردانه نصیبم کنی. امید من به عفو و بخشش بی حساب تو مرا بر این می دارد که خاضعانه از تو بخواهم مردنی عاشقانه را از روی فضل و رحمتت نصیبم کنی و مرا شهید کنی.

وصیت خود را با نام خدا و با یاد خدا و برای رضای خدا و به فکر برادرانی که مجاهد هستند، شروع می کنم.

سلام به آقا امام زمان(عج) و با سلام به آقا ابا عبدالله الحسین(ع)، سرور تمامی آزادگان جهان و کسی که درس چگونه زیستن و چگونه مردن را به بندگان با اخلاص خداوند آموخت و با سلام بر پیر میکده عشق، بت شکن زمان، در هم کوبنده ظلم و ستم یزیدیان و بیدار کننده ملتهای خفته ایران و دنیا، خمینی کبیر و با سلام و درود بی حد و بیکران بر ارواح طیبه کلیه شهدا و شهیدانی که ما را از خواب بیدار کردند و خود در خاک خفتند. در این برهه از زمان، چون دیدم دین اسلام در خطر است و حسین زمان ما را صدا می زند، لازم دانستم که پای در چکمه کنم و از دین و عزت اسلام دفاع نمایم.

پدر و مادر عزیزم؛ نزد شما سخت شرمنده ام، از این که نتوانستم حق فرزندی بر شما تمام کنم و از این که نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم.

مادر عزیزم؛ به پای من زجرها و سختی ها کشیدی و من چقدر تو را اذیت کرده ام. امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کن و در مصیبت من زینب وار صبر و استقامت داشته باش.

پدر عزیزم و بزرگوارم؛ من تو را بسیار ناراحت کردم و در انجام کارهایت تنها گذاشتم و از شما می خواهم که مرا ببخشی و حلالم کنی. شما مرا بزرگ کرده اید، نتوانستم برای شما خدمتی کنم. ولی اگر نتوانستم زحمات شما را جبران کنم، مرا ببخشید و در مصیبت من صبر و شکیبایی به خود راه دهید، تا بتوانید در روز قیامت در مقابل امام حسین(ع) سربلند باشید. چرا که امام حسین(ع) در راه اسلام تمام فرزندان و اموالش را فدا کرد تا اسلام پا بر جا بماند. پس ما نیز باید اسلامی که با ثمره خون دهها هزار شهید به دست آمده، نگهداری کنیم. و از شما می خواهم که برای من گریه نکنید. چرا که با گریه شما منافقان و کسانی که می خواهند به اسلام ضربه بزنند، خوشحال می شوند و ضعفی برای اسلام است و اگر می خواهید گریه کنید به یاد اباعبدالله الحسین(ع) گریه کنید.

براردان عزیزم؛ سعی کنید در جامعه اسلامی به عنوان یک برادر شهید، برای دیگران الگو و خدمتگزاری نمونه برای اسلام باشید و تسلی دهنده پدر و مادر باشید. اسلحه خونین شهدا را بر دارید و از این انقلاب سخت محافظت کنید و تمام اعمالتان در جهت رضای خدا باشد. زیرا همه ما سفری سخت و دشوار در پیش داریم و آن سفر آخرت است و برای این سفر توشه ای مهیا نمایید. سنگر مسجد، مدرسه و ناحیه را حفظ کنید. امیدوارم این چند کلام را بعنوان تذکر از برادر کوچکتان بپذیرید و از شما می خواهم که مرا حلال کنید، از این که نتوانستم حق برادری را بر شما اداء کنم.

خواهران عزیزم؛ شما نیز همچون دیگر خواهران داغدار شهدا، زینب وار صبر و زینب وار پیام رسان خون شهیدان باشید. پیام خون شهیدان، اطاعت از امام خمینی و در مصیبت من زینب وار رفتار کنید. و چنان باشید که دشمنان و منافقان از گریه و زاری شما سوء استفاده ننمایند. و با حفظ حجاب و رفتاری اسلامی، الگویی برای خواهران مسلمان باشید و از شما می خواهم که مرا حلال کنید و از دعای خیر خود فراموشم نگردانید.

دوستان و دانش آموزان عزیز؛ شما آینده سازان و وارثان خون مقدس شهیدان هستید و آینده این انقلاب به دست شما سپرده خواهد شد و مسئولیت شما بسیار سنگین است، چرا که شما پاسدار خون این شهیدان هستید. من در موقعی که با شما بوده ام، ممکن است کارهای نادرستی انجام داده باشم و شما را اذیت کرده باشم، خلاصه مرا ببخشید و من در مقابل شما کوچکم و نمی توانم به شما پیامی دهم. ولی به عنوان یک دوست کوچک و گناهکار درگاه خدا، پیامم به شما عزیزان این است که فردی کوشا و حزب الله باشید و با ادامه تحصیلاتتان در آینده برای انقلاب خدمتی بکنید و این سنگرهای مستحکم مدرسه، مساجد و ناحیه را حفظ کنید. و از همین الان قدر خود را بدانید و مانند من در گناه فرو نروید، من که نتوانستم مسئولیت خودم را نسبت به امام و انقلاب انجام دهم. می روم تا شاید با قطره قطره خونم انجام وظیفه نمایم و شاید خدا مرا ببخشید و در ردیف بندگان مخلصش قرار دهد.

معلمان عزیز و گرامی؛ من در مقابل شما کوچکم که بتوانم پیامی برای شما داشته باشم. شما باید با درس دادن و راهنمایی دانش آموزان بتوانید، افراد مخلص و انقلابی تربیت کنید تا در آینده بتوانند این انقلاب را حفظ کنند.

ای بسیجیان عزیز؛ شما لباستان کفنتان می باشد، هر چند من خود لیاقت بسیجی بودن را نداشتم، عاجزانه از شما می خواهم که رهرو راستین اباعبدالله الحسین(ع) باشید و اجازه ندهید که ایادی شرق و غرب، چه در داخل و در چه در خارج[کشور] به اسلام و مسلمین ضربه بزنند و قدر امام بزرگوارمان را بدانید.

امت حزب الله؛ امام را فراموش نکنید و به یاد عزیزان سنگرنشین باشید و نگذارید که جبهه ها  خالی بماند و اسلحه شهیدان بر زمین باشد. چرا که اگر چنین باشد، آمریکا و ایادی حلقه بگوشش را خوشحال نموده اید و در مقابل خون شهدا مسئول می باشید و هر کس می تواند، به جبهه بیاید. چرا که در این زمان، اسلام احتیاج به کمک و یاری دارد و تمام مسلمین جهان چشم امید به ملت بپا خواسته ایران دوخته اند و در انتظار کمک شما هستند. پس به سوی جبهه ها هجوم آورید، تا هر چه زودتر انشاءالله، شر دشمنان اسلام را از سر مسلمین جهان، بالاخص مردم مسلمان عراق کوتاه نماییم.

یک تذکر برای امت حزب الله: ای امت شهید پرور؛ رزمندگان به خاطر هدف و ایده خود که حفظ نظام جمهوری اسلامی می باشد، به جبهه می آیند و به خاطر هدف مقدس خویش می باشد که از جان و مال خود می گذرند و در جبهه شهید می شوند. پس وظیفه شما می باشد که از اهداف آنها بدون هیچ کم و کاستی دفاع کنید.

اگر شما خدای ناکرده، نسبت به این مسئله غفلت ورزید، دیگر خون این عزیزان پایمال شده! چون هدف آنها پایمال شده! و در فردای قیامت جوابی نخواهید داشت، که به خداوند عرضه دارید. پس چشمان خود را باز کنید و درست بیندیشید و راه را از چاه و حق را از باطل تشخیص دهید و نگذارید افرادی روی کار آیند، که فهمیده یا نفهمیده، هدف مقدس شهدا را ندیده بگیرند و برای چند روزه دنیای خود مقامی کسب کنند.

و در آخر از همه مردم، پدر و مادر، برادران و خواهران، کلیه اقوام و دوستان می خواهم که مرا حلال کنند.

خدایا، خدایا، تا ظهور دولت یار، خمینی را برای ما نگهدار.

والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته

بنده حقیر و گناهکار درگاه خدا

احمد کرمی

 

[۱]. توبه، آیه۲۰.

[۲]. صف، آیه های۱۰-۱۱.

شهید احمدرضاکرمی، فرزند قاسم، متولد ۱۳۴۹/۰۲/۲۰ در محله ی هجرت داراب و در خانواده ای مذهبی پابه عرصه وجود گذاشت.او تحصیلات خود را در مدارس سلمان فارسی، هفده شهریور و شهیدطالقانی تا مقطع دبیرستان ادامه داد و همچون دیگر دوستان شهیدش به بسیج شهرستان داراب پیوست و در سه مرحله عازم جبهه های حق علیه باطل شد.شهید کرمی در عملیات کربلای پنج از ناحیه دست به شدت مجروح شد و برای مدتی در یکی از بیمارستانهای تبریز بستری شد.هرچند که دستش آسیب جدی دیده بود اما بدون آنکه خانواده اش را مطلع نماید مجددا با همان دست آسیب دیده به جبهه بازگشت.هیچ چیز نمی توانست او را از رفتن به جبهه منع نماید حتی دستان آسیب دیده اش.پدرش که از او بی خبر بود برای یافتنش به تهران رفت اما موفق به یافتن احمدرضا نمی شود، طبیعی بود، شهیدکرمی مجددا به جبهه بازگشته بود.او پس از مدتی به داراب باز می گردد تا برای آخرین بار خانواده اش را ملاقات نماید.برای احمدرضا این آخرین دیدار بود.والفجر ۱۰ نزدیک بود و خرمال انتظارش را می کشید.شهیداحمدرضاکرمی در تاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۶۶ و در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه خرمال به شهادت رسید و به آرزوی دیرینه اش رسید.این شهید بزرگوار نمونه ای بسیار بارز از اخلاق مداری، مردم داری، صداقت و پاکیزگی نفس بود.به نقل از برادر ایشان، او در انجام نماز شب مراقبت می نمود و به نقل از همرزمانش حتی در جبهه نیز فریضه نماز شب را ترک نمی کرد.در برخورد با پدر و مادر سرآمد بود و همانگونه که در وصیت نامه اش ذکر نموده؛ « پدر و مادر عزیزم، پیش شما سخت شرمنده ام از اینکه نتوانستم حق فرزندی بر شما تمام کنم و از اینکه نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم».
دفاع از آرمانهای امام راحل و لبیک حسین زمان را وظیفه می دانست و دلیل جبهه رفتن خود را اینگونه آورده است:« در این برهه از زمان ، چونکه دیدم دین اسلام در خطر است و حسین زمان ما را صدا می زند لازم دانستم که پای در چکمه کنم و از دین و عزت و شرف اسلام دفاع نمایم».
این شهید بزرگوار ، دوستان و دانش آموزان عزیز را آینده ساز و وارث خون مقدس شهیدان دانسته و مسئولیت آنها را بسیار سنگین می داند و خطاب به بسیجیان عزیز می گوید:« شما لباستان کفنتان می باشد ….رهرو راستین اباعبدالله الحسین (ع) باشید ..قدر امام بزرگوارمان را بدانید
دوستان شهید نیز هر کدام گلی از گلهای باغ معطر شهادت بودند؛ شهید حقیقی، شهید بشرپور، شهید دولتخواه از دوستان نزدیک احمدرضا بودند.او به مسجد آقاملا علی اکبر داراب نیز رفت و آمد فراوان داشت.وی در مجموعه بزرگ بسیج شهرستان داراب ، محضر شهیدان بنی اسد و غلامی پور فرد را نیز درک کرده بود.ایشان در انجام امور مذهبی اهتمام ویژه ای داشت و دوستانش، بارزترین ویژگی احمدرضا را داشتن اخلاق حسنه و برپایی نماز شب می دانستند.او در پایان وصیتنامه خویش نوشته است:« درست بیندیشید و راه را از چاه و حق را از باطل تشخیص دهید و نگذارید افرادی روی کار بیایند که فهمیده یا نفهمیده، هدف مقدس شهدا را ندیده بگیرند و برای چند روزه دنیای خود مقامی کسب کنند.»
این است گنجینه ی بی پایان شهدا،،،،

منبع: برگرفته از خاطرات آقای غلامحسن کرمی، برادر شهید احمدرضا کرمی به همراه بخشهایی از وصیت نامه ایشان

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply