شهدای داراب

 وصیتنامه شهید والا مقام هدایت اله پایداری

بسم الله الرحمن الرحیم

«قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِر…»[۱]

سلام به مدرس مکتب شهادت حسین علیه السلام و سلام به مهدی موعود(عج)، عدالت گستر جهان و سلام به نایب به حقش مرجع عالیقدر، کوبنده ستمگران، یاور ستمدیدگان، رهبر جهان اسلام حضرت امام خمینی و سلام به روان پاک شهیدانی که با خون خود درخت جمهوری اسلامی را بارور کردند و به ثمر نشاندند. و با سلام به خانواده های این عزیزان که با ایثار و فداکاری و صبر و استقامت، مشتی بر دهان یاوه گویان و دشمنان اسلام هستند و سلام به رزمندگانی که با عشق به فرماندهی مهدی(عج) به پیش می تازند و جبهه ها را از مناجات خود عطر آگین کرده اند.

در حالی وصیت نامه خود را می نویسم که برای دومین بار عازم جبهه نور علیه ظلمت هستم و با این که چندین بار ضرورت نوشتن وصیت نامه را حس کرده ام، ولی این بار می نویسم، آنچه را که به آن اعتقاد داشته ام.

گرچه من کوچکتر از آنم که بخواهم توصیه و سفارشی کنم، ولی برای نشان دادن خطی و راهی که معتقد به آن بوده ام، لازم می بینم که چند کلمه ای را هم که شده بر کاغذ آورم، باشد که رضای حق در آن باشد. ولی حقیقت نمی دانم از کجا وصیتم را شروع کنم و از چه قسمتی درد دل کنم.

برادران و خواهران حزب الله؛ همان طور که می دانید، اسلام عزیز که می رفت پس از هزار و چهار صد سال به صورت داستانی در آید و ماهیت اصلی اسلام به فراموشی سپرده شود، با دست و اراده خداوند بزرگ و حضور شما مردم مسلمان و حزب اللهی و رهبری پیامبر گونه امام، بار دیگر قدرت خویش را به نمایش گذاشت و نه تنها در ایران پوزه…

اگر خدای ناکرده امروز شکست بخوریم خطر متوجه اسلام عزیز است. ولی شکست نخوردن، یعنی در صحنه بودن است. ما وظیفه را انجام می دهیم و باز به گفته امام جنگ نمی کنیم که شکست بخوریم یا پیروز شویم. ما وظیفه را عمل می کنیم، پس هیچ گاه از کارمان دلسرد نمی شویم. چون برای خدا کار می کنیم و کار برای خدا دلسردی ندارد. این را هم بگویم

برادران عزیزم! که هیچ گاه کار نکنید که دیگران خوششان بیاید، شما رضای حق را در نظر بگیرید و کاری به غیر آن نداشته باشید.

برادران و خواهران حزب اللهی؛ اخلاص بلند مرتبه ترین مرحله رضایت حق است، همیشه در کارها خلوص داشته باشید.

مبادا! کار را برای غیر خدا بخواهید، چون شکست است و خداوند می فرماید:«من در معامله خوش حساب هستم، اگر در کار شریکی برایم قرار دهی، همه را به همان شریک می بخشم.»و نکند معامله ما با خدا این طوری باشد. به برادران سپاهی و بسیجی توصیه می کنم که تا آنجایی که در توان دارید، برای این نظام اسلامی  فعالیت نمایید و اگر شب و روز هم بی خوابی بکشید، باز در برابر خون شهیدان کاری نکرده اید. مسئولیت عظیمی شهدا با خونشان به گردن ما گذاشتند و سعی کنید این مسئولیت را به نحو احسن انجام دهید و بدانید که این لباسی که شما پوشیده اید، هر تار و پودش خون شهیدی است. پس شایستگی پوشیدن را پیدا کنید و مصداق:«کونو دعاه للناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاه و الخیر فان ذلک داعیه»[۲] باشید. هی داد در نیاورید فلان کار باید بشود یا فلان کار انجام نشود…

در مورد خانواده ام، باید به پدر و مادرم و برادرم و خواهرانم بگویم، که جدا مرا حلال کنید. چون من هیچ کاری که برای شما نمی کردم، مزاحم شما هم بودم و واقعا از شما شرمندگی دارم. و به شما سفارش می کنم؛ در مرگ من هیچ ناراحتی به خود راه ندهید، من چیزی نبوده و نیستم. بودند جوانهای برومندی که فدای اسلام شدند، ما که چیزی نیستم. پس جای نگرانی نیست و اگر این افتخار نصیب من و شما شد، با آغوش باز او را بپذیرید، که او رضای خداست و ما همه از اوییم. و از خداوند می خواهم؛ مرگی جز شهادت نصیبم نکند، من شهادت را با آغوش باز می پذیرم و از آن هیچ باکی ندارم.

از برادران و دوستانی که آنها را ناراحت کرده ام، می خواهم که مرا ببخشند. زیرا چیزی که در بخشش هست، در انتقام نیست. و از امت حزب اللهی می خواهم که که اتحاد خود را حفظ کنند و اختلافات را کنار بگذارند و به مسایل اصلی که همان اسلام است، بیندیشند و تا چیزی یقین نکرده اند، آن را قبول نفرمایند. قرآن می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ…»[۳] بسیاری از همین ظن و گمانها گناه است و نسبت به مسایل با شناخت صحیح برخورد کنید.

مبادا! نا آگاهانه عمل کنید و همیشه اصلاح و کاری که باشد، از خود شروع کنید. نسبت به کسانی که کاری به آنها واگذار می کنید، شناخت داشته باشید و به شعارهای دیگران توجه نکنید. چشمانتان را باز گذارید و صراط مستقیم را بیابید که خداوند با شماست.

در مورد مسئله جنگ جدی برخورد کنید. خصوصا برادران سپاهی و بسیجی و جنگ به انسان حیات، قدرت و تحرک می دهد و از حالت خمودی بیرون می آورد. خصوصا این که، این جنگ بین اسلام و کفر است، بکوشید و در کنار اسلام علیه تمامی شیاطین طغیان ورزید. به زندگی چند ساله پیامبر بنگرید، همه اش جنگ بوده است و شما تنها به فکر آزادی عراق نباشید، تا هر کجا که مظلومی به او ظلم می شود مبارزه را ادامه دهید و بدانید خداوند یاور شما و امام امت همسنگر شماست. به امید بر افراشته شدن پرچم«لا اله الا الله» در سراسر جهان، خصوصا بر روی کاخهای کرملین و کاخ سفید.

به امید پیروزی رزمندگان و گزاردن نماز به امامت امام امت در کربلای حسین(ع) و در قدس عزیز. من خیلی عاشق امام بودم، ولی موفق نشدم او را زیارت کنم. ولی به شما توصیه می کنم که امام را تنها نگذارید و اسوه قرن را یاری دهید: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»[۴] و به آن برادرانی که قدرت جبهه رفتن ندارند، می گویم با اموال خود جهاد کنند و در راه خدا بدهند. چرا که قرآن می فرماید:«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[۵]

می فرماید:« کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند، نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.»

و می بینیم، که می فرماید:«بِأَمْوَالِهِمْ» یعنی، با مال هم جهاد کرد. پس کوچکترین بهانه ای نیست و شما همان طور که تا بحال فداکاری کرده اید، مصمم باشید. به برادران بازاری و مغازه دار توصیه می کنم؛ در معامله انصاف را رعایت کنید. مبادا! خدا را فراموش کنید و گرانفروشی یا کم فروشی کنید، که در صورت چنین کاری با خدا محاربه می کنید و همچنین محتکرین که به اسلام خیانت می کنند. به برادران اداری می گویم که شما که از بیت المال مسلمین استفاده می کنید، باید در خدمت آنان باشد. مبادا! کم کاری کنید و یا برخورد غیر اسلامی با مردم داشته باشید. زیرا که خداوند از سر تقصیراتی که در رابطه با مردم است، نمی گذرد.

اگر خداوند توفیق شهادت نصیبم کرد، مرا در پیرمراد، کنار برادران حزب الله دفن کنید، تا شاید به واسطه آنان خداوند از تقصیرات من بگذرد. یک عدد ضبط صوت هم دارم که به اطلاعات سپاه بدهید. از خداوند می خواهم، وجود امام امت را تا انقلاب مهدی(عج) و در کنار مهدی(عج) حفظ بفرماید و همچنین روحانیت پیرو ولایت فقیه، خصوصا حجه الاسلام خامنه ای و… را از جمیع بلیات حفظ بدارد، انشاالله. و بر امت حزب الله است که راه آنان را مصرانه پی گیری و ادامه دهند.

وصیت نامه، توسط یکی از برادران که به آن وصیت کرده ام در تشییع جنازه ام خوانده شود، برای این که مردم  فکرم و راهم را باز شناسند.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی،خمینی را نگهدار.

وصیت نامه هدایت اله پایداری

[۱]. توبه، آیه۲۹.

[۲]. امام صادق(ع)، جهاد النفس، ح۱۹۵، ترجمه فارسی:«مردم را به غیر زبانتان بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند، زیرا این امور آنها را بسوی حق فرا می خواند.»

[۳]. حجرات، آیه۱۲.

[۴] . سوره محمد(ص)، آیه۷.

[۵]. توبه، آیه۲۰.

زندگینامه شهید بزرگوار هدایت اله پایداری

       هدایت فرزند بمان علی پایداری در سال ۱۳۴۱ در روستای بیزدان در خانواده ای ضعیف از لحاظ مالی از توابع بخش مرکزی داراب متولد شد.

هدایت دوره ابتدایئ را در بیزدان ۲۰ کیلومتری شهر داراب گذراند بدلیل نبود مدرسه مقطع راهنمائی به روستای هم جوار روستای نصروان مرکز دهداری روستا و سرش شد به این مقطع نیز به پایان ببرد. چون در منطقه دبیرستان وجود نداشت به داراب مهاجرت کرد و در دبیرستان قدس داراب مشغول تحصیل شد.

پس از رسیدن به سن مشمولیت به خدمت دوره آموزش اعزام شد ابتدا به شهرستان جهرم جهت آموزش رفت مدت یکسال خدمت کرد مابقی خودش را در اهواز گذراند هرچه اصرار کردند خانواده تا برای یک زن اختیار کنم راضی نشد و گفت تا جنگ هست من ازدواج نمی کنم از طرفی من خواهران بزرگتر از خود دارم ان شاا… جنگ که تمامش د یا شد پس از آن به سپاه داراب و رسما پابدار کادر سپاه شد و تا لحظات شهادتش در سپاه بود و هرچه هم در لباس سپاه بود جبهه بود جبهه وی را ۳ سال اعزام کرده اند پس از آن در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۰۲ در منطقه عملیاتی شوش شهید شد جسد پاک مطهر شهید هدایت ۵ سال درمناطق عملیاتی مانند پس از اعلام آتش بس پیکر و پاک او را آوردند ** تشییع و در گلزار شهداء مرکزی داراب بخاک سپردند.

روح خداگونه اش با اولیاء محشور باد.

خاطرات

✅شهید هدایت اله پایداری

آنچه در زیر آمده است گفته ها و خاطرات مادر شهید می باشد

هدایت الله من خیلی خوب بود خیلی متواضع بود هیچ کدام از فرزندانم به پایه خوبی او نمیرسند
او بسیار حزب اللهی بود اهل نماز اهل عبادت بود پس از پایان خدمت سربازی به خاطر همین خصوصیات اخلاقی که داشت رفت جذب سپاه پاسداران شد و تا آخر شهادتش هم سپاه را رها نکرد یک بار در جبهه که بود برایم نامه نوشت مادر جان برای من زحمات زیادی کشیدند من نتوانستم آن را جبران کنم کاش خدا توفیق میداد می‌آمدم و چادری برای میخریدم اگرچه شده یک چادر نماز.
اگر خدا خواست تلافی آن زحمات را خواهم کرد اگر هم که شهید شدم مرا حلال کنید

در آن روز که همه پای شان می لرزد پیش فاطمه زهرا شفاعت می کنم انشاء الله