شهدای داراب

وصیتنامه شهید  والامقام نوروز هژبر

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ تولد: ۱۳۴۲، شماره شناسنامه: ۷۶۸، فرزند قاسم، ساکن داراب فارس، ده خیر سفلی.

«شهادت تزریق خون است بر پیکر اجتماع.»[۱]

به نام الله و با سلام و درود فراوان به امام زمان(عج)، دوازدهمین اختر آسمان ولایت و امامت و نایب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام به خانواده محترم شهدا و معلولین انقلاب و با نثار فاتحه به ارواح طیبه شهدای عزیزمان از پانزده خرداد ۱۳۴۲، تاکنون و با ورود به رزمندگان دلیر اسلام در جبهه های نبرد حق علیه باطل.

از آنجا که در این لحظات حساس به فرمان امام عزیز، به سوی سنگرنشینان می شتابم، تا به سهم خود دین خود را به امام و امت شهید پرور اداء کرده باشم، با تشکر و سپاس از خانواده ام که این مسئولیت را پذیرفته که خود را با سیل خروشان این امت هماهنگ نماید. پیامم را به گوش ملت آزاده ایران می رسانم. اگر چه من لایق چنین پیامی نیستم، ولی وظیفه خود دانستم که چند مطلبی را یادآوری نمایم.

در ابتدا از ملت ایران به خصوص خانواده خود می خواهم که پیرو رهبر بزرگ و عالیقدر باشند و از خداوند طول عمر این رهبر را تا انقلاب مهدی(عج) بخواهند. زیرا همین رهبر بود که ما را از خواب غفلت بیدار نمود و راه جهاد با ستمگران و از همه مهمتر راه جهاد با نفس و جهاد اکبر را به ما آموخت.

سفارش دیگری برای مادرم که زحمات بی شماری برایم کشیده و بنده نتوانستم در دنیا به شما خدمت کنم. من خداوند تبارک و تعالی را سپاس می گویم، به خاطر آن که چنین مادری را به ما ارزانی داشت و به شما افتخار می کنم که چگونه زیستن را از حضرت فاطمه(س) آموختید و به ندای حسین زمان لبیک گفته و فرزندت را برای استوار ماندن اسلام در جهان، قربانی دادی.

مادرم؛ بدان که بنده خمس پنج فرزندت هستم و در این میان نمی گویم، برایم گریه نکنید و اگر گریه کردید بر مصیبت ابا عبدالله (ع) و یاران با وفایش و حضرت زینب(س) در کربلا گریه کنید و اشک شوق بریزند. چرا که امروز روز پیروزی اسلام و سربلندی من است. مادر؛ مرا حلال کنید تا رستگار شوم، انشاءالله.

و برادرانم؛ که کوشش زیادی در بزرگ کردن من انجام دادید، انشاءالله که بتوانم در آن دنیا شما را شفاعت کنم، اگر لیاقت شهادت پیدا نمودم.

و از شما مادر، خواهر و[همسر] زن برادرانم می خواهم که فرزندانتان را جهت عزت اسلام و مسلمین پرورش اسلامی دهید و صبر را پیشه کنید، که خداوند با صابران است. و در پایان تمامی کسانی که وصیت نامه ام را می خوانند عاجزانه تقاضای دارم که:

اولاً؛ امام را دعا کرده و ثانیاً؛ از خداوند برایم طلب عفو و بخشش نمایید. چرا که با کوله باری خالی از دنیا رفتم. از تمام دوستان و آشنایان طلب بخشش می نمایم و از خداوند تبارک و تعالی سعادت دنیا و آخرت شما را خواستارم.

والسلام علی من اتبع الهدی

در پایان شعار همیشگی یادتان نرود و همگی با هم ندا سر می دهیم:

خدایا، خدایا، تو را به جان زهرا(س)

تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا

رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما

زیارت کربلا نصیب ما بگردان

معلولین و مجروحین شفا عنایت فرما

سرباز وظیفه- نوروز هژبر

جمعی گردان قدس

السلام علینا و علی عبدا الله الصالحین

[۱]. استاد شهید مرتضی مطهری.

خاطرات

?نوروز هژبر

در سن ۵ سالگی یعنی سال ۱۳۴۷ پدر مهربانش را از دست داد و یتیم شد او تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد و به دلیل فقر مالی و مشکلات که او داشت قادر به ادامه تحصیل نبود و به کار کردن مشغول شد با شروع جنگ او پاک و بی ریا برای ثبت نام مراجعه نمود و به سوی جبهه ها شتاب و حدود سه ماه در جبهه به عنوان بسیجی حضور داشت پس از آن به صورت داوطلبانه دفترچه آماده به خدمت گرفت و در حالی که هنوز جهت رفتن به سربازی وقت داشت ولی عاشقانه و برای انجام تکلیف به سوی جبهه ها روان شد سه ماه در سیرجان آموزش دید و در جبهه ها می رزمید ۱۸ ماه به همین منوال گذشت و شهید نوروز هژبر در سوم بهمن ۶۲ برای آخرین بار از خانواده خداحافظی نمود کلام زیبای او در آخرین دیدارش بسیار زیباست و بیانگر روح والای اوست من مرگ با افتخار را به زندگی ننگین ترجیح میدهم و مادر مردم برای خمس و زکات شان مال و اموال میدهند ولی مادر ما که چیزی نداریم پس من میروم و خمس ۵ فرزندت میشوم مادر هرگز برای من ناراحت نباش مادرم پس از نماز دو رکعت نماز سلامتی برای امام خمینی (ره)بخوان و برایش دعا کن روحش شاد باد

✅راوی:……