شهید مصطفی دادگر

شهید مصطفی دادگر
تاریخ تولد: 1345/06/01
تاریخ شهادت: 1363/12/24
محل شهادت: شرق دجله

 نوع ایثار: شهید  
 نام: مصطفی نام خانوادگی: دادگر
 نام پدر: محمد نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۴۵/۰۶/۰۱ تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۴
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: اصابت ترکش خمپاره و قطع دو دست عملیات: عملیات بدر
 محل شهادت:شرق دجله محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: گلزار شهدا جنت شهر مسئولیت در جبهه:رزمی
 تحصیلات: سیکل – راهنمایی رده اعزام کننده: بسیج

وصیتنامه شهید والامقام مصطفی دادگر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«… فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا»[۱]

«پس کسی که به ملاقات پروردگارش امید بسته است، عمل صالح انجام می دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک او نمی گیرد.»

از وقتی که خدایم را شناختم و خود را پیدا کردم و دانستم که بدنی ضعیف و ناتوان که در مقابل عالم و زمان، کوچک، ناچیز و آسیب پذیر است و همیشگی نیست و مشاهده کردم که چند صباحی بیشتر نمی پاید و فهمیدم که جسم مادی نمی تواند با روحم پرواز کند، لذا احساس ابدیت و غرور کردن را خاموش کردم و در صدد بر آمدم تا به لقاء پروردگارم نایل شوم و این کار با انجام عمل صالح امکان پذیر است و تصمیم گرفتم اعمال صالح را با اخلاص انجام دهم.

دوست داشتم شب زنده داری کنم، زیرا با شب زنده داری است که انسان به مقام محمود می رسد. دوست داشتم گمنام و تنها باشم و با خدا باشم. دوست داشتم در راه خدا هدایت شوم و بر آن هدایت پایدار بمانم و با خلوص به خدایم نزدیک شوم. و همواره امیدوار بودم که پس از کسب تقوا و جهاد اکبر در راه او (خدا) در جهاد اصغر در جبهه خدا فدا شوم.

خدایا؛ خلوص نیت در نماز و غلبه بر هوای نفس و توفیق رفتن به جبهه را به این حقیر عطا بفرما.

خدایا؛ پرکاهی هستم، در مقابل عظمتت!

خدایا؛ اگر نفسم پایین برود و بالا نیاید، هیچ هستم.

خدایا؛ می دانم تو غفارالذنوبی و تو ستارالعیوبی. ولی خدایا؛ نمی دانم که آیا گناهان مرا از کثرت و زیادی می آمرزی؟ و آیا عیبهایم را می پوشانی؟!

خدایا؛ اگر از زیادی عبادتم و نمازم پاهایم ورم کند و از زیادی رکوعم، کمرم بشکند و از زیادی سجده ام چشمانم از حلقه بیرون بیاید، ولی باز خدایا شرمنده ام و شایسته بخشیدن یکی از گناهانم نیستم و اگر گناهانم را ببخشی از فضل و کرم تو است، نه از عبادت من.

بار پروردگارا؛ تو را دوست دارم و به سویت می آیم، مرا بپذیر.

خدایا؛ آنهایی را که حب دنیا، آنها را از یاد تو و معاد تو غافل کرده است را هدایت کن و به آنها ایمانی عطا کن تا به لبیک امام بت شکن خمینی عزیز پاسخ دهند و به جبهه بیایند.

«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ…»[۲]

وصیت نامه سرباز خاکی خدا و عبد ضعیف خدا و عبد عاصی درگاه حق تعالی، بسیجی سپاه اسلام و سرباز امام عصر(عج) مصطفی دادگر.

چه معامله پرسودی است که خداوند متعال جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت خریدار است، تا کی باید در خواب غفلت بسر برد! بیدار شوید و با خدایتان معامله کنید. بهترین زمان و بهترین مکان در حال حاضر جبهه های جنگ نور علیه ظلمت می باشد. البته، در پشت جبهه هم می توان به چنین موهبتی دست یافت، به شرط آن که راهت خدایی باشد و در کارهایت اخلاص داشته باشی.

با سلام به پیشگاه بقیه الله الاعظم ارواحنا روحی له الفداء و با سلام به امام امت و نیز با سلام به خانواده های محترم شهدای انقلاب اسلامی که با خدا معامله کرده اند.

چون برای دومین بار جهت مبارزه با دشمنان اسلام و آنان که قصد دارند از گسترش اسلام فقاهتی و صدور انقلاب اسلامی و پیاده شدن دستورات راستین اسلام جلوگیری کنند، راهی کربلاهای ایران اسلامی می شوم. لذا سفارشاتی را بر این کاغذ مادی می نویسم:

در حالی به جبهه می روم که امید به قرب خداوند دارم و آگاهانه راهم را انتخاب کرده ام و در حالی راهی دیار عاشقان«الله» می شوم که این کلمات را بر زبان جاری می کنم:

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله» و امامت امامان معصوم(ع) و آخرین آنها که بنا به دلایلی در پرده غیبت به سر می برد و قبول رهبریت و مرجعیت امام بت شکن خمینی کبیر و نایب بودن ایشان از طرف امام زمان(عج).

می روم تا با نثار آخرین قطرات خونم به دشمنان اسلام بگویم، مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد و با قطره قطره خون سرخم به تمام مردم بگویم: همه ما مسئولیم و مسئولیتمان سنگین است و هر کس در هر جای این مملکت نفس می کشد، مسئول است. مردم! به خدا این دنیای مادی هر چه باشد، تمام می شود.

در آخرین لحظات عمرم عاجزانه از شما می خواهم؛ امام را تنها نگذارید. بار دیگر عاجزانه از تمام مردم و بخصوص جوانان عزیز می خواهم مساجد را خالی نگذارید و در صحنه ها حضور داشته باشید. از ولایت فقیه به نحو احسن پشتیبانی کنید و بر مخالفان ولایت فقیه سخت بگیرید. فرصتی بدست آمده، زمان، زمان حساسی است. ای کسانی که آرزو داشتید در رکاب امام حسین(ع) جهاد کنید و شهید شوید، مگر اکنون دین اسلام که همان دین حسین(ع) است مورد حمله دشمنان قرار نگرفته، پس چرا به یاری اسلام و حسین زمان نمی شتابید!

مردم عزیز، خانواده های شهدا، اسرا، مفقودین، جانبازان، روزی خواهد آمد، آنان که فرزند داده اند و عزیزشان را در راه اسلام شهید شده است، خوشحالند و آنان که نداده اند، پشیمان.

بار خدایا؛ از تو می خواهم که ما را از پشیمان شدگان قرار ندهی.

ای مردم؛ بدانید قیامت عالم باقی و آخرتی بی پایان است، پس بکوشید تا توشه آخرت را تهیه کنید. به یاد شب اول قبر باشید و بدانید عذاب گنهکاران، عذاب سختی است و پاداش مؤمنین بسی زیاد. تنها دنبال این دنیای مادی گرفتن عاقبت بدی دارد و به گفته مولای متقیان علی(ع): «مال زیاد، دین را به باد فنا داده و اسباب غفلت و فراموشی دل را فراهم می سازد.»

پدرم؛ مرا به خاطر رضایت خداوند متعال حلال کن. فرزند خوبی برایت نبودم و نتوانستم آن حقی که بر من داشتی به خوبی اداء کنم و این به علت این بود که راهم را شناخته بودم. پدرم؛ از طرف من از تمام کسانی که از من ناراحتی دیده اند، حلال بودی بطلب.

مادرم؛ که زحمتهای زیادی برایم کشیدی، امیدوارم که مرا حلال کنی و زینب وار پیام خون مرا به جهانیان برسانی. در سوگ شهادت من گریه نکن و اگر گریه کردی به یاد امام حسین(ع) گریه کن، تا یاد او پا برجا بماند.

مادرم؛ آیا اگر من شهید نمی شدم تو می توانستی در صحرای محشر جواب خانواده های شهدا را بدهی؟ من جریان خون سرخ شهیدانی چون امام حسین(ع) را در وجودم حس کردم و رگهایم را تحمل آن خون نبود. مادرم! به کسانی که از دست من ناراحتی دیده اند، بگو تا مرا حلال کنند.

از برادران و خوهرانم می خواهم که اگر از طرف من ناراحتی دیده اند، مرا حلال کنند و اسلام عزیز که اکنون مظلوم واقع شده را یاری کنند.

قدر امام عزیز را بدانید و درصدد باشید تا او را که هنوز کسی بدرستی نشناخته است را بشناسید و بشناسانید و این را بدانید که وای بر ما اگر قدر امام کبیر امت را نشناسیم، که اگر کفران این نعمت مقدس کنیم دچار بلای بزرگ خواهیم شد.

نمی دانم چرا نشسته ام و اینها را می نویسم، آیا گناهانم پاک شده!

خدایا؛ پاکان و مخلصان به سویت آمدند و اکنون آنچنان تهذیبی عطا کن تا به مقام دیدارت نایل آیم.

اگر سعادتی پیدا شد، مرا در کنار قبر سه شهید عزیز ده خیر علیا به خاک بسپارید.

اما سفارشات آخرم:

به آنها که با دادن این همه شهید هنوز از خواب غفلت شیطانی بیدار نشده اند، می گویم و از امت حزب الله می خواهم تا به آنها بگویند: که دیگر جای آمریکا و شوروی و کسانی مثل شما که خود را طرفدار خلق می دانید، ولی از خلق جدایید و خلق مسلمان را به خاک و خون می کشید در ایران اسلامی نیست.

همچنین به کسانی که با تهمت و افترا می خواهند، افراد حزب اللهی و مخلص را از صحنه خارج کنند، چه در داراب و چه جاهای دیگر، می گویم عذابی سخت در انتظار شماست. و به امت مسلمان می گویم که با آنها با قاطعیت رفتار کنند و بر دهان آنها بکوبند و به اشرار از خدا بی خبر می گویم، که شما هنوز نفهمیده اید که آخرتی و روز حسابی وجود دارد.

خدایا؛ اگر قابل هدایتند، هدایت و اگر قابل هدایت نیستند، خوار و ذلیلشان بگردان.

«اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله»[۳]                                                            خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار

برای حفظ اسلام، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا.

والسلام

عبد عاصی خدا، مصطفی دادگر

 

 

[۱]. کهف، آیه۱۱۰.

[۲].  توبه، آیه۱۱۱.

[۳]. فرازی از دعای افتتاح، کایات مفاتیح الجنان.

متن زندگی نامه و خاطرات این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply