شهدای داراب

وصیتنامه شهید والامقام مهدی خائفی

بسم الله الرحمن الرحیم

«درود بر خمینی»

«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ»[۱]،«بازگشت همه به سوی خداست.»

در این برهه از زمان که انقلاب اسلامی نیاز به جهاد و شهادت در راه حق دارد، در کمال سلامت، من پاسدار مهدی خائفی این چند کلمه را به عنوان وصیت به جای می گذارم.

از خانواده و کلیه برادران و خواهرانم خواستارم؛ که راه مرا ادامه دهند و همچنین اگر اشتباهی از من دیدند، به بزرگی خود ببخشند.

خدانگهدار- مهدی خائفی

[۱]. بقره، آیه۱۵۶.

زندگینامه و وصیت نامه شهید غلام مهدی خائفی

گوشه ای از زندگی نامه معلم شهید مهدی خائفی

مهدی شهید در سال ۱۳۳۷ در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و دوران رشد زندگی خود را در دامان پدر و مادر خود با الهام از تعالیم الهی سپری نمود او از همان اوان زندگی صامت و آرام بود تا اینکه سال ۴۳ قدم به محیط دانش گذاشت بعد از اتمام تحصیلات ابتدائی وارد دبیرستان شد و د رسال ۵۶ موفق به اخذ دیپلم از دبیرستان خرد شیراز گردید و سپس جهت خدمت وظیفه به خرم آباد رفت که در این ایام مصادف با اوج انقلاب اسلامی شد.

با فمران تاریخی امام مبنی بر فرار سربازان از ارتش ایشان به خدمت ایت الله طاهری خرم آبادی رفته و سوال می کند که ما در ارتش می توانیم فعالیتهای زیادی علیه طاغوت بنمائیم آیا ماندنمان در ارتش با چنین وضعی اشکال ندارد آیت الله طاهری فرموده بودند که حتی ماندن شما هم جایز نیست لذا بعد از فراری دادن عده ای از برادران از پادگان خرم آباد خود نیز به داراب بازگشت بعد از پایان سرباز جهت آمادگی برای رفتن به دانشگاه به تهران عزیمت نمود و در تابستان ۵۹ به داراب برگشت که بلافاصله پس از شنیدن تصمیم سپاه پاسداران مبنی براعزام نیرو به کردستان او بدون هیچ وقفه ای همراه دیگر برادران به سمت پاسداری عازم جبهه کردستان گردید بعد از سه ماه ماموریت به زادگاهش بازگشت و مدتی مسئول آموزش برداران بسیج در سپاه پاسداران داراب شد اما او احساس نمود خدمت به خلق مسلمان کرد ضروری تر است لذا در تاریخ ۲۴ مهرماه به طرف مریوان هجرت کرد و در آموزش و پرورش منطقه یک در مقام معلمی به خدمت مشغول گردید او در کنار شغل معلمیش مسئولیتهای مختلفی از جمله قسمت سمعی و بصری آموزش و پرورش، بخشداری و سرپرستی کمیته امداد و مسئول نظارت رای گیری ریاست جمهوری و خبرگان را به عهده گرفت که در این اوان در رابطه با قسمت سمعی و بصری ملاقاتی با نخست وزیر شهید محمد علی رجایی داشت و همچنین ملاقاتهایی هم با حضرت امام همراه با دانش آموزان کرد به افتخار برد و از رهنمودهای حضرت امام کسب فیض نمود او در اردویی که از ۲۵ اسفند ماه تا ۵ فروردین برای دانش آموزان کرد ترتیب یافته بود شرکت و از اول مهر ماه سال ۶۱ مسئول نمایندگی اموزش و پرورش و بخشدار موقت بخش کلاتوزان شد اما این بار دشمنان قسم خورده اسلام نتوانستند قامت استوار و استقامت پیشه این مرد خدا را ببینند لذابا چنگال در خون عزیز او سند جنایت خویش را سیاهتر کردند. آنان در ۵ دیماه ۶۱ هنگامی که مهدی شهید در حال ماموریت و بازرسی از مدرسه اتودار ملا ا توابع مریوان بود به او حمله برده و اجبار به تسلیم نمودند و استقامت این مرد خدا در برابر مزدوران وابسته آمریکایی سبب گردید که قامتش را در خون غلطان سازند. آری او وضوی خون گرفت و به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت بود رسید.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه پاسدار مهدی خائفی

درود بر خمینی انا لله و انا الیه راجعون

بازگشت همه به سوی خداست

در این برهه از زمان که انقلاب اسلامیمان نیاز به جهاد و شهادت در راه حق دارد در کمال صحت و سلامت من پاسدار مهدی خائفی این چند کلمه را به عنوان وصیت نامه به جای می گذارم.

از خانواده و کلیه برادران و خواهرانم خواستارم که راه مرا ادامه دهند و همچنین اگر اشتباهی از من دیدند به بزرگی خود ببخشند.

خدا نگهدارتان مهدی