شهید الله مراد انصاری شیری

شهید الله مراد انصاری شیری
تاریخ تولد: 1347/11/10
تاریخ شهادت: 1365/12/10
محل شهادت: شلمچه

SKU: 1070 Category:
 نوع ایثار: شهید  
 نام: الله مراد نام خانوادگی: انصاری شیری
 نام پدر: علی محمد نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۴۷/۱۱/۱۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۰
 وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: اصابت تیر دشمن به قلب عملیات: کربلای ۵
 محل شهادت:شلمچه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: گلزار شهدا پیرغریب فسارود مسئولیت در جبهه:رزمنده
 تحصیلات: ابتدایی رده اعزام کننده: سپاه

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

زندگینامه پاسدار وظیفه شهید اله مراد انصاری

اله مراد انصاری فرزند علی محمد در مورخه دهم بهمن ماه هزار و سیصد و چهل و هفت در روستای علی آباد از توابع بخش مرکزی شهرستان داراب در خانواده های متدین و مومن به انقلاب و دستورات دین و به لحاظ اقتصادی متوس روستا بدنیا آمد، وی مقطع ابتدائی را در زادگاهش و مقطع راهنمایی را تا کلاس دو مدر روستای هم جوار (جونان) تحصیل علم کرد پس از آن بدلیل مشکلات اقتصادی ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار کشاورزی گاهی مغازه داری مشغول شد او حدودا ۱۶ ساله بود که بنا به رسم ایلی با دختر یکی از فامیل پدرش ازدواج کرد که ماحصل این ازدواج یک فرزند دختر است.

در ۱۷ سالگی به خدمت سربازی اعزام و بصورت داوطلب لباس پاسدار وظیفه ای جهت حراست از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی به تن کرد ۳ بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد که هر بار ۳ ماه در جبهه های نبرد حضور داشت در روزهای آخر حیات شهید اله مراد اورا از سر به منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه منتقل کردند شهید در این عملیات شرکت کرد جست و در تاریخ دهم اسفند ماه هزار و سیصد و شصت و پنج در سن هجده سالگی بدرجه رفیع شهادت نائل آمد و شربت شهادت را نوشید تا یاد و خاطره حضرت علی اکبر امام حسین (ع) را زنده کرده باشد شهید پس از تشیع جنازه با شکوهی که از وی شد در گلزار شهدای فسارود گلزار پیر غری در کنار سایر شهیدان هشت سال دفاع آرمیده یاد و خاطرش برای همیشه گرامی باد.

 

خاطرات

✅شهید اله مراد انصاری

فرزندم اله مراد شانزده ساله بود که به خاطر عشق و علاقه ای که به انقلاب و جبهه و جنگ داشت می خواست به جبهه برود به هر سختی که بود او را راضی کردیم که فعلا جبهه نرو تا زمان سربازی . مدتی که گذشت باز اصرار که من می خواهم بروم جبهه.. خودش را معرفی کرد و حدود ۱۷ ساله بود که لباس سربازی سپاه را به صورت پاسدار وظیفه پوشید خیلی خوشحال بود هر کاری کردم که مادرم تو هنوز بچه ای تحمل کن تا بزرگ تر شوی می گفت من عاشق رزمندگان و رزم در مقابل دشمن هستم میگفت مادر اگر ما نرویم صدام به شهر های ما می آید و زندگی را بر شما و مردم تلخ میکند به من بگو برو و برایم دعا کن به همسرش گفته بود که من شهید می شوم اله مراد اهل نماز و عبادت بود یک روزی که در باغ کار میکرد کتابی به دستش رسیده بود پس از خواندن آن گریه می کرد می گفت خدا می داند اگر کسی در راه خدا جهاد نکند یا دستورات دین را انجام ندهد به چه بلاهایی که گرفتار خواهد شد میخواند و گریه می کرد … بچه بسیار قشنگی بود من جمالش را می دیدم لذت می بردم و شکر خدا میکردم او خیلی احترام گذار بود یادش همیشه در دل ما زنده است خدایش او را قبول کند

✅راوی: مادر

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply