
| نوع ایثار: شهید | |
| نام: علی | نام خانوادگی: اندیش |
| نام پدر: محمد | نام مادر: – |
| تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۵/۰۳ | تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ |
| وضعیت تاهل: مجرد | دین و مذهب: اسلام-شیعه |
| نحوه شهادت: اصابت ترکش به شکم و پا | عملیات: – |
| محل شهادت:شلمچه | محل تولد: فارس-داراب |
| محل دفن: گلزار شهدای داراب | مسئولیت در جبهه:آر پی جی زن |
| تحصیلات: ابتدایی | رده اعزام کننده: بسیج |
وصیتنامه شهید والامقام علی اندیش
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ»[۱]
(متن وصیت نامه بنده ناچیز حق تعالی، اینجانب علی اندیش)
«مسئله اصلی جنگ است.»[۲]
اکنون که کربلای حسینی در ایران تکرار شده و هر روزه هزاران نفر مسلمان از سر تا سر ایران به سوی جبهه های حق می شتابند و هر روزه لاله هایی روییده می شود. این بنده حقیر در اینجا احساس مسئولیت کرده و جوانمردانه به سوی کربلای حسینی(ع) می روم، تا دین خودم را اداء کنم. و هم اکنون به سوی جبهه ها می شتابم، تا قدرت اسلام را به شرق و غرب و تمام ایادی آنها و ضد انقلابهای داخل نشان دهم. البته اگر من این سعادت (شهادت) نصیبم شد، از شهادت من تعریف نکنید، فقط برای ارشاد مردم از شهادت من تبلیغ کنید.
از پدر و مادر و برادرانم می خواهم که اگر این سعادت نصیبم شد، گریه و زاری نکرده و همواره امام امت را دعا کرده و هرگونه توطئه منافقان را سرکوب کنند و جبهه ها را فراموش نکنند.
بنا به سفارش شهید خلیل اخوان که فرمودند: قرآن و نهج البلاغه را بخوانید و فراموش نکنید. امیدوارم، که فراموش نکرده و من هم این سفارش را تکرار می کنم. از برادران حزب اللهی تمنا دارم که هرگونه توطئه های منافقان و ضد اسلام و مسلمین را خنثی نمایند.
از تمام کسانی که مرا می شناسند، اگر عمل خلافی از من دیده اند، مرا حلال نمایند.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
والسلام
علی اندیش- ۱۳۶۵/۱۰/۱۰
[۱]. بقره، آیه۱۵۶.
[۲]. از فرمایشات حضرت امام خمینی(ره).
زندگینامه شهید علی اندیش
نام: علی نام خانوادگی: اندیش نام پدر: محمد شماره شناسنامه: ۷۱۸ نوع شغل: دیپلم تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۵/۰۳محل تولد: شهنان داراب محل سکونت داراب: تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۹
علی در خانواده ای مستضعف و با ایمان به دنیا آمد در سن شش سالگی در مدرسه آریا (سابق) ثبت نام نمود و مشغول به تحصیل شد و سال اول و دوم ابتدایی را پشت سر گذاشته و وارد کلاس سوم ابتدایی شد در یکروز به هنگام زنگ ورزش بر اثر ضربه ای که بر پای چپ او می خورد او را به بیمارستان برده و حدود ۱۲ روز در آنجا بستری بود بعد از این مدت به علت افزایش درد پا او را به بیمارستان تهران برده در بیمارستان سودا گر(سابق) بستری نمودند و به علت اینکه پای چپ او به بیماری آبسه دچار شده بود او را تحت عمل جراحی قرار دادند و مدت سه ماه نیز در آنجا بستری بودند بعد از این مدت به شهرستان داراب آمده و یکماه نیز در منزل استراحت نمودند که روی هم رفته چهار ماه می شد ولی با وجود این همه درد و ناراحتی از درس خود نگذشت و به فکر درس و مدرسه خود بود و در همان سال نیز با نمره های خوب قبول شد و سال چهارم و پنجم را نیز به پایان رسانید بعد از پایان دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی رازی (سابق) شد و سال اول و دوم و سوم راهنمایی را با موفقیت به اتمام سانید تقریبا در همین حول و حوش از بین رفتن رژیم جنایتکار و پیروزی انقلاب اسلامی بود که ایشان در کلاس سوم راهنمایی ودوره آخر تحصیلات راهنمایی را به سر می بردند و ایشان در بوجود آمدن انقلاب اسلامی و نابودی رژیم جنایتکار پهلوی تلاش میکرد و همچنین در راهنپیمائیها و تظاهرات شرکت می کردند در این سن بود که ایشان به نماز و روزه و دعا مشغول بودند و از آنها غافل نمی شد به پدر ادرش در رزق و روزی خانواده و حتی کارهای دیگران کمک می نمودو همیار خانواده بود احترام به کل خانواده را و همچنین اقوام و خویشان را رعایت می کرد بعد از گذشت و پیان دوره راهنمایی در سال ۵۹-۵۸ وارد دبیرستان طالقانی شد و سال اول دبیرستان را در رشته علوم انسانی و سال دوم و سوم و چهرم را در رشته اقتصاد و اجتماعی مشغول به تحصیل شد در سال چهارم دبیرستان بود که دو ماه از مدت آن گذشته بود و عضو بسیج هم بود به جبهه اعزام شد به مدت سه ماه به جبهه اندیمشک، پس از بازگشت از جبهه دوباه فعالیت های بسیجی خود را شروع می کرد هر لحظه به خانه بر می گشت عکس امام و آیاتی از قرآن کریم که بر روی تابلو منقش و نوشته شده بود و خریداری کرده بود به منزل آورده و بر روی دیوار نصب می نود ایشان هر لحظه آماده دفاع از انقلاب و اسلام بودند و زیاد علاقه که به جبهه و مبارزه با دشمن داشتند بعد از اخذ دیپلم به سربازی رفت و مدت سه ماه آموزش در جهرم بود و بعد از این مدت عازم آبادان در خط مقدم و در جبهه اروند رود گردید در حین سربازی خود در عملیات فاو شرکت داشتند سربازی خود را پشت سر گذاشت و در هنگام سربازی خود فعالیتهای میم خنثی کنی و پشت ضد هوایی نشستن ر انجام می داد و همچنین او خود چنین بیان می کند ما سربازان امام زمان (عج) با امام عزیزمان عهد و پیمان بستیم که در گرمای سوزان خوزستان تا آخرین قطره خون خود در سنگرها باقی بمانیم و به نبرد با صدامیان کافر پرداخته و ادامه دهنده راه شهدا باشیم او عاشق شهادت و یدار معشوق خود بود بعد از پایان سربازی خود دت دو ماه در داراب بود و رزق و روزی خانواده یاری دهنده بود و در فعالیت ها بسیج شرکت می نمود بعد از مدت دو ماه، دوباره عازم به جبهه شد و در جبهه شلمچه ایثار و شجاعت خود را نشان داد بعد از مدت ۵/۲ ماه که در جبهه بود به مدت ۸ روز به علت ترکش به مر و پای او و زخمهایی ه در بدن او آشکار بود به او مرخصی داده شده بود بعد از گذشت ۳ روز از مرخصی خود گذشت و مرخصی را نیمه رها کرد و به منطقه رفت از قول رزمندگانی که در کنار او بودند با او در یک سنگر به سر می بردند می گویند که ایشان در یک لحظه ۱۲ تانک دشمن را به تنهایی منهدم نمود مدت ۱۰ روز بود که در آنجا به سر می برد که بر اثر ترکش خمپاره درپای چپ و در شکم او باعث شد که مجروح گردد و او را به بیمارستان اهواز بردند و مدت یکروز زنده بود و بعد از آن به پیش معبودش خداوند تعالی شتافت ۲۹/۱۰/۶۵، او را ه زادگاهش شهرستان داراب آورده و در صبح روز پنج شنبه مورخه ۱۳۶۵/۱۱/۰۲ او را تشییع و به خاک سپردند. روحش شاد و روانش پر رهرو باد. والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته.