شهید محمدرضا افسرده

شهید محمدرضا افسرده
تاریخ تولد: 1336/07/01
تاریخ شهادت: 1361/01/05
محل شهادت: رقابیه

 نوع ایثار: شهید  
 نام: محمدرضا نام خانوادگی: افسرده
 نام پدر: صفر نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۳۶/۰۷/۰۱ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۱/۰۵
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: والفجر ۲
 محل شهادت:رقابیه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: – مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: ابتدایی رده اعزام کننده: بسیجی

وصیتنامه شهید والامقام محمد رضا افسرده

بسم الله الرحمن الرحیم

«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون»[۱]

«پروردگارا مرا از لشکریانت قرار بده، همانا لشکریان تو پیروزمندند.»

«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»[۲]

«پروردگارا؛ ما را بیامرز و لغزش و اسراف ما را ببخش و قدم های ما را در راه انجام وظیفه ثابت بدار تا بر کافران پیروز شویم.»

با سلام خدمت پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که خوب باشید. باری پدر و مادر عزیزم؛ از این که من یک عمر با شما بودم و اگر بدی به شما کردم، مرا حلال کنید. چون راهی که من رفته ام، راه انبیاء و امام بر حق ما بوده و این راه راهی است که خداوند در قرآن برای ما مشخص کرده.

چون این جمهوری و رهبر این انقلاب، ادامه دهنده رسولان می باشد، بر حق است که اطاعت از او، اطاعت خدا و نایب بر حق امام زمان(عج) می باشد. و همین طور که در قرآن آمده:«أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»[۳]، که خداوند می گوید:«اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید رسول خدا را و امام را و نایب آنها را»، بخاطر همین که من یک مسلمان هستم و امر خدا را بر خود واجب دانستم، این راه را در پیش گرفتم و می دانم که راه، راه حق می باشد و راه «الله» است.

و از خدای متعال می خواهم که این جان ناقابل مرا در استمرار بخشیدن به انقلاب و اسلام عزیز قبول نماید و اگر خون ناقابل من باعث به ثمر رسیدن این انقلاب است، از خدا می خواهم که در این راه شهادت نصیب من شود. و از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم که ادامه دهنده این راه باشید.

با سلام به همسر عزیزم و تنها پسر عزیزم مهدی افسرده، امیدوارم که حالتان خوب باشد و مرا حلال کنید و ادامه دهنده راه من باشید. و من انتظار دارم از تنها پسرم! که در این راه شرکت کند و هیچ وقت زیر بار زور نرود و همیشه متکی به «الله» باشد.

خوب زیاد حرف زدم، مرا ببخشید و تنها مقدار زمینی که در داراب دارم به پسرم تعلق دارد، هر چند هم نا قابل است، ولی قبول کند.

پدر و مادرم سلام برسانید، برادرها غریب، حبیب و حسین و خواهرانم سکینه و طیبه سلام برسانید و تمام دوستان و آشنایان سلام برسانید. به امید دیدار در دنیای دیگر، خداحافظ همگی شما.

محمدرضا افسرده، فرزند صفر، شماره شناسنامه:۲۱۱ صادره از داراب و متولد داراب، محل سکونت….

و دیگر خواهش من از خانواده محترم این است که مرا در کنار قبر حاج ناصر حیدرپور به خاک بسپارید، متشکرم.

 

محمدرضا افسرده- ۱۳۶۰/۱۲/۲۸

 

 

 

 

[۱]. فرازی از دعای روز سه شنبه، مفاتیح الجنان.

[۲]. بقره، آیه۲۵۰.

[۳]. نساء، آیه۵۹.

زندگینامه شهید محمدرضا افسرده

شهید محمدرضا افسرده در سال ۱۳۳۶ در خانواده ای تقریبا مستضعف چشم به جهان گشود. در کودکی در دامان مادری پاک و سیده پرورش یافت و سپس در سن ۶ سالگی به دبستان داوری (شهید منفرد) رفت و دوران دبستان را با موفقیت طی کرد و پس از اتمام دبستان به مدرسه راهنمایی رازی وارد شد و دوره راهنمایی را در آنجا به اتمام رساند شهید افسرده از کودکی به ورزش و کارهای رزمی علاقه داشت و به همین جهت پس از پاسان دوران راهنمایی در سال ۱۳۵۲ در امتحان ورودی درجه داری ارتش شرکت کرد و قبول شد. دوران آموزشی را در بروجرد و لشکرک تهران پشت سر گذاشت و سپس به شیراز منتقل شد و در گروه مهندسی تیپ ۵۵ هوابرد شیراز پیوست در دوران پیش از انقلاب به اینکه از خانواده ای مذهبی بود و به اسلام ایمان و علاقه داشت با رژیم منحوس پهلوی سرسختانه مبارزه و مخالفت می نمود و بارها توسط فرماندهانش توبیخ شد روزی که ارتش به مسجد حبیب شیراز حمله کرد و عده ای از برادران مسلمان را به شهادت رساند شهید افسرده نیز قرار بود جز اکیپ حمله کننده باشد ولیکن شهید از این کار سرباز زد و به بهانه ای مرخصی گرفته و به داراب آمد.

شهید افسرده مبارزات خود را بر علیه رژیم پهلوی بطور پنهانی ادامه می داد. و پس از پیروزی انقلاب از این خرسند بود که در لباس سربازی توانست به امام و یاران او خدمت کند و به حرف هیچ کدام از فرماندهان رژیم کثیف پهلوی گوش نداده است.

در سال ۵۸ تشکیل خانواده داد و از او دو یادگار به جای مانده است پس از پیروزی انقلاب که گروهکهای امریکایی و روسی جمع شده و علیه جمهوری اسلامی توطئه می کردند شهید افسرده اولین ماموریت خود را به کردستان رفت و مدت یک سال با ضد انقلاب  جنگید بعد از پایان ماموریت کردستان جنگ ایران و مزدوران بعثی شروع شد و شهید در تاریخ ۵/۷/۵۹ به جبهه رفت و سوسنگرد و دزفول و اندیشمک بر علیه صدامیان جنگید و پس از یک سال در مهرماه ۱۳۶۰ مرخصی ۴ ماهه به او دادند که به شیراز برگشت و پس از ۳ ماه در اول دی باز به جبهه های اهواز رقابیه رفت و در ۲۵ بهمن ماه برای آخرین دیدار با خانواده خود و دوستان به مرخصی آمد و دیداری که با شهدا در گلزار شهدا نمود با خود چنین زمزمه کرد که خدایا آیا می شود هم سعادت چنین افتخار بزرگی را داشته باشم؟

آیا می شود دفعه دیگر من هم در کنار این شهدای عزیز باشم و همینطور هم شد و او در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۵ در جبهه رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به لقا الله پیوست.

روحش شاد و راهش مستدام باد.

 

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply