شهید عوض آگاه
تاریخ تولد: 1335/03/02
تاریخ شهادت: 1359/09/15
محل شهادت: دارخوین ایلام

 نوع ایثار: شهید  
 نام: عوض نام خانوادگی: آگاه
 نام پدر: حیدر نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۳۵/۰۳/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۰۹/۱۵
 وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: اصابت ترکش گلوله توپ به سر و سینه عملیات: –
 محل شهادت:دارخوین ایلام محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: گلزار شهدای داراب مسئولیت در جبهه:فرمانده دسته
 تحصیلات: – رده اعزام کننده: –

وصیتنامه شهید والامقام عوض آگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

 «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان علیاً ولی الله»

درود بر شهیدان راه خدا! هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم شب شنبه ۵/۷/۱۳۵۹ می باشد و کاملاً سالم و باهوش می باشم و این نوشته ها را با کمال رضایت می نویسم. خیلی خوشحالم که خداوند چنین ماٌموریتی به من داد تا بتوانم قدم ناچیزی در راهش بردارم و جان ناقابلی که دارم، اهداء کنم.

همسر خوب و مهربانم؛ از این که من برای حفظ وطنم اعزام می شوم، تو ناراحت نشوی و در این راه امیدوارم بتوانم به درجه شهادت نایل شوم. چون شهادت نقطه اوج هر انسان است و اگر برنگشتم، حقوقی که دادند به تو تعلق دارد، هر چه دارم به تو تعلق دارد و اگر من نیامدم، دوست داشتی ازدواج کن. ولی بدان دوست داشتم نام اولین پسرمان حنیف و نام اولین دخترمان صدیقه باشد. امیدوارم هر چه زودتر حق به آنها برسد. امیدوارم برایم دعا کنی تا در راه خداوند شهید شوم، شهادت برایم افتخار است.

 

عوض آگاه-۱۳۵۹/۷/۵

 

زندگینامه شهید عوض آگاه

پیرمرد قدی بلن داشت و هیکلی ستر با استخوان بندی پهلوانان افسانه ای، پوستی سفید و شفاف و گونه های سرخش در کنار موی سپید سر و صورت به او هیبتی اساطیری داده بود وقی به حسن آباد آمدند حیدر دو فرزند داشت و عوض با تفاوتی حدود ده سال با برادرش قربان سه ساله بود آخر در آن سالها همه بچه هائی که متولد می شدند بزرگ نمی شدند حالا او چندی بود که جان بدر برده بود؟ هر چه بود چون پس از مرگ برادر دیگری متولد شده بود نامش را عوض گذاشته بودند.

به فاصله دو سه سال دو فرزند دیگر به خانواده اضافه شدند و عوض دبستان را شروع کرد زیبائی خدادادی، استعداد هوش سرشار و مهمتر از همه بدینسان شهید یوسف ابراهیمی جسد همرزمش را که اولین شهید دفاع مقدس بود به داراب منتقل نمود و پس از سخنرانی در بزرگترین جمعیتی که تا آن روز داراب بخود دیه بود به سنگر برگشت و هنوز چهلمین روز شهادت عوض نرسیدهب ود که او نیز به شهادت رسید و رد وصیتنامه اش نوشت: معلم همرزم شهیدم عوض چنین نوشت و من نیز چنین می نویسم تمام روم تا آخرین قطره خونی که دارم در راه حفظ میهن اسلامی اهدا نمایم نام: یوسف فامیل: ابراهیمی پدر: ابراهیم مقصد شهادت هدف نفی هر گونه استعمار استثمار استبداد و امروز مائیم واهداف و راهی که امام (ره) برای ما ترسیم کرد آیا وظیفه ما بپایان رسیده؟ و آیا آماده ایم از حسین زمان حمایت کنیم؟!

صدای زیبایش هر روز بیش از تپش در دلها جا گرفت تا جائیکه او و پسر عبدالحسین (حسین) که از او بزرگتر بود و پدرش از مریدان صادق آیه ا.. نسابه بود و خانه اش جایگاه ثابت طلاب و مسلمان در ماههای محرم و صفر و رمضان حالا دیگر رسما نوحه خوان شده بودند و بدیسنان او از کودکی بزرگی آغازید.

تازه دبستان را تمام کرده بود که پدر را از دست داد و مادر صبور و با متانتی که با همه فقر و غریبی پیش همه مردم احترامی پیدا کرده بود هم عطای دنیای فانی را به لقایش بخشدی و عوض که از ۱۲ سالگی تا بستانها کار می کرد حالا غمخوار و راهنمای سه برادر دیگر هم شده بود و بواسطه شرایط سیاسی، مذهبی حاکم بر محیط هر روز بیش از پیش با شرایط مملکت و حکومت سرسپرده شاه آشنا شد حرکت روحانیت به رهبری امام خمینی رحمه ا.. علیه پس از سال ۱۳۵۳ و تشکیل حزب فرمایشی رستاخیز شتاب بیشتری گرفت و حسن آباد حالا دیگر به یکی از کانون های رفت وآمد مسلمان اعزامی از قم و شاگردان آیه ا.. نسابه (ره) بدل شده بود مسلمان اعزامی از طرف حضرت آیه ا.. پسندیده به نیابت از امام اعزام می شدند ودر داراب با نظر آیه ا.. نسابه بعلت رفتوآمد افاد با سواد تحصیلات دانشگاهی و حتی فارغ التحصیلان آمریکا و اروپا در حسن آباد و تفاوت سوالات مذهبی با سوالات عمومی جامعه معمولا با سوادترین طلاب اعزامی از قم به حسن آباد فرستاده می شدند و شهید عوض آگاه بعلت همسایگی با منزل عبداحلسین (مرحوم حاج عبدالحسین عسکری) که جایگاه ثابت آنها بود با مبانی مذهبی و تفکر امام بخوبی آشنا و عاشق شده بود بالاخره دیپلم گرفت و دوران سپاه دانش را در یکی از روستاهای فریدون سپری کرد و در روستای دره شور معلم شد این دوران مصادف بود با اوج گیری انقلاب اسلامی و از آن پس صوت داوودی عوض هر تظاهراتی را شور و حال دیگری می بخشید هر وقت صدای زیبا و محزونش بلند می شدند همه می گفتند (فریاد وامحمدا) آمد بالاخره در تظاهرات مردم بندرعباس توسط گلوله ماموران زخمی شد ولی جان بسلامت برد سال ۱۳۵۸ چند ماهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی که مخالفت گروهکهایی ضد انقلاب شدت داشت یکبار دیگر شبانه توسط فرد یا افراد ناشناس بهمراه ۴ نفر دیگر از بچه های فعال انقلاب مورد اصابت گلوله واقع واین بار نیز جان بدر برد تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی در حالی که کمتر از یکماه بود ازدواج کرده بود بهمراه شهید یوسف ابراهیمی که او هم دوازده روز از ازدواجش می گذشت عازم جبهه شدند در مدت کوتاهی هر دو آموزش تانک و نفر بر زرهی را فرا گرفتند و در جبهه های جنوب به جنگ دشمن رفتند ودر تاریخ توسط گلوله توپ دشمن به شهادت رسید در آخرین نامه به همسرش نوشت همسرم برای من گریه نکن برای دختران بستان گریه کن که چون کاروان اسیران کربلا به اسارت مزدوران آمریکا در آمدند و در نامه ای دیگر به چشم خودم صحنه های کربلا را می بینم امروز هر کس مدعی عشق حسین (ع) است باید بداند که دوباره بین حسین و یزید جنگ برپست و حالا وقت عمل است.

و در وصیتنامه اش میرو تا آخرین قطره خونی که دارم در راه حفظ میهن اسلامی اهدا نمایم

نام: عوض فامیل: آگاه نام پدر: حیدر مقصد: شهادت هدف: نفی هرگونه استعمار استثمار واستبداد.

 

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply