شهید علیا اسمعیلی

شهید علیا اسمعیلی
تاریخ تولد: 1317/09/02
تاریخ شهادت: 1366/05/09
محل شهادت: مکه مکرمه

 نوع ایثار: شهید  
 نام: علیا نام خانوادگی: اسمعیلی
 نام پدر: گرگعلی نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۱۷/۰۹/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵/۰۹
 وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: –
 محل شهادت:مکه مکرمه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: بخش مرکزی مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: ابتدایی رده اعزام کننده: نیروی مردمی

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

خاطرات

✅شهید علیا اسماعیلی

شهیده علیا اسماعیلی بانوی با تقوایی بود که سال های سال به فراگیری علوم دینی و قرآن پرداخت به این لحاظ او بسیار صبور و متین بود و در خانواده از احترام خاصی برخوردار بود
ثمره ازدواج اش فرزند پسری بود که در سن ۶ سالگی جهان را وداع گفت و مادر را داغدار کرد
زندگی او با فراز و نشیب های زیادی همراه بود و با فداکاری و صبر و ایثار ای که خاص خودش بود همه سختی ها را تحمل می کرد و بر مشکلات فائق می آمد در سال ۱۳۵۱ به تبعیت از همسرش به شیراز عزیمت نمود. و در آنجا به استخدام اداره کل کشاورزی فارس درآمد و در این شهر بود که فصل جدیدی از ایثار و فداکاری در دفتر زندگی او گشوده شد
یعنی در مدت زمانی که در شیراز اقامت داشت به خاطر خوی مهمان نوازی زیادی که داشت خانه کوچک او مامن و محل استراحت بیماران فامیل و آشنایان بود و او با کمال ایثار و احترام حتی از بیماران می نمود و آنها را به بیمارستان می برد او برای توجیه کارهای خود همیشه این عبارت را به زبان می آورد که روزی این دست ها به زیر خاک می روند پس چه بهتر که در خدمت نیازمندان باشد سرانجام پس از چند سال اقامت در شیراز به زادگاه خود داراب بازگشت تا اینکه موعد سفرش به خانه خدا و در حقیقت هنگام عروج اش به سوی خدا فرا رسید
و مقدمات این سفر روحانی را فراهم نمود چند روز قبل از سفر به خانه ما آمد و در حالی که حالت روحانی خاصی داشت و کمی هم آشفته بود از او سوال کردم که چرا نگران هستی گفت دیشب خواب دیدم که شخصی نورانی به من سفارش کرد که هدیه برای امام حسین علیه السلام به کربلا بفرست به من نگران آن هستم که نمی‌دانم چه هدیه باید بفرستم.. و در ثانی چند روز دیگر به حج مشرف می‌شوم چطور میتوان هدیه کربلا بفرستم…
به او گفتم خواهرم انشالله بعد از حج زیارت کربلا هم نصیب تو خواهد شد و آن موقع هر هدیه که دلت خواست برای امام حسین ببر او با اطمینان خاطر و یقین گفت من دیگر از این سفر برنمیگردم پس چگونه می توانم هدیه ای برای امام علیه السلام بفرستم او را آرام کرده و به او گفتم با خیال راحت به سفر مکه برو تا بعد ببینم چه کار می شود کرد ولی او باز با همان لحن مطمن تکرار کرد نه برادر من می دانم که دیگر از این سفر بر نمی گردم.
وصیت می کنم که تو به نیابت از من به سفر سوریه بروی زیرا ثبت نام کرده ام و نوبتم فرا رسیده است به شوخی گفتم چرا من تو همسرداری فرزندداری داماد و عروس داری و آنها در اولویت هستند باز هم با لحن ملتمسانه ای گفت نه برادر ، من دلم میخواهد فقط تو به نیابت من به سوریه بروی و راضی نیستم کسی دیگری برود
سرانجام موعد عروج فرا رسید
و در حرم امن الهی در حالی که پرچم کاروان را حمل می کرد و در صف مقدم راهپیمایی برائت از مشرکین بود شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سر می داد به همراه فوج کبوتران حرم الهه به سوی معبود پرواز کرد دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظمای شهادت در جوار کعبه رسید

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply