شهید حمید نوربخش

شهید حمید نوربخش
تاریخ تولد: 1336/08/20
تاریخ شهادت: 1365/10/30
محل شهادت: شلمچه

 نوع ایثار: شهید  
 نام: حمید نام خانوادگی: نوربخش
 نام پدر: اسداله نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۳۶/۰۸/۲۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۳۰
 وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: کربلای۵
 محل شهادت:شلمچه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: – مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: دیپلم – متوسطه رده اعزام کننده: بسیجی

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

خاطرات

حمید نوربخش
«امانتی»
دست تقدیر سبب شد در سال ۱۳۶۴ با دختری از اهالی کرمانشاه ازدواج کند حاصل این ازدواج فرزند پسر می شد که در اول آبان ماه ۱۳۶۵ خداوند به او عطا کرد فرزندی که تقدیر چنین بود که پدرش را نبیند و پدر نیز بزرگ شدن او را در اواخر دی ماه ۱۳۶۵ زن و فرزندش را که دو ماه بود از کرمانشاه سوار بر کامیون کرده به مقصد خانه خود در داراب حرکت کرد چه صحبت ها که بین زوج جوان در این مسیر طولانی رد و بدل شده و قند شیرین این مصاحبت نوزادی بود که تازه متولد شده بود. حتما درباره آینده نوزاد آرزوهای شیرین پدرانه بوسه های پی در پی بر گونه های نوزاد از خاطرات این سفر و این آخرین سفر خانوادگی بود بعد از ظهر وارد شیراز شد کامیون را در خیابان فردوسی نزدیک تربیت معلم شهید باهنر دختران پاک کرد بچه را بغل کرده مرکز تربیت معلم آمد تا او را به من که خواهر وسطی بودم و رابطه عاطفی شدیدی بین ما وجود داشت نشان دهد و من همیشه حسرت آن روز را می خورم که چرا نبودم آن روز شادمانی اش را می خواست با یکی قسمت کند و چرا با خواهرش قسمت نکند ولی بدبختانه من آن ساعت در مرکز نبودم وقتی برگشتم دوستانم گفتند برادرت آمد با نوزادی در آغوشش برای دیدنت به او گفتتیم اگر امانتی سفارشی دارید! به نوزاد اشاره کرد و گفت امانت من این است خداحافظی کرد و رفت آیا او می دانست که ما هرگز همدیگر را نخواهیم دید این آخرین بار را که آمد من نبودم و دیگر او را ندیدم چرا که بعد از رسیدن به داراب بلافاصله به سمت جبهه حرکت کرد در ۳۰دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در حالیکه کامیون پر از مهمات بود بر اثر اصابت خمپاره به کامیون ماشین منفجر شد و ایشان خود را به بیرون پرتاب کرده ولی در عین حال گردنش بر اثر ترکش خمپاره صدمه میبیند به درجه رفیع شهادت نائل می آید. کامیون ساک و محتویات آن کاملا از بین رفته و ما هیچ مدرک و وصیت نامهو وسایل شخصی همراه او را به دست نیاوردیم.
راوی:طوبی خانم؟؟؟مادر شهید
__________
عنوان:موتور سیکلت
در جریان مبارزات قبل از انقلاب مادر شهید می‌گویند: یک شب که جوانان اهل محل دور هم جمع شده بودند از دور نور یک موتورسیکلت را می‌بینند که در حال نزدیک شدن به آنها است و تصور اینکه خودی و از دوستانشان می باشد عکس العملی از خود نشان نمی دهند به نزدیکی آنها که می رسد می بینند یک جیپ ارتشی است مهلت فرار نداشتند ناچار به خانه یکی از همسایگان پناه می‌برند که متاسفانه مزدوران رژیم وارد آن منزل شده تک‌تک بچه‌ها را پیدا کرده و کتک مفصلی به هر یک می زنند.
راوی:مادر شهید

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply