شهدای داراب

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

خاطرات

بهزاد ناصری
متن ذیل گفته های پدر شهید بهزاد ناصری است که جهت بازگویی خاطرات فرزندش به رشته تحریر درآورده است.
فرزندم بهزاد دومین پسر خانه ما بود خداوند او که به ما داد موجب شادی خانواده ما شد او از همان کودکی بچه ای باهوش و با استعداد بود به طوری که در هیچ کلاسی مردود نشد تا زمانی که ترک تحصیل کرد تمام کلاسها را با موفقیت پشت سر گذاشت کم کم که بزرگ شد در انجام کارهای خانواده به من و مادرش کمک میکرد با ما خیلی مهربانی کرد با همسایه ها بسیار مهربان بود و با آنها گرم می گرفت حتی در کارها به همسایه ها نیز کمک می‌کرد اخلاق حسنه ای داشت هیچگاه نشد با من یا مادر یا اقوام بدخلقی کند ناراحتی در بیاورد همیشه از او تعریف میکردند وقتی برای دیدن دوره آموزش نظامی به شیراز اعزام شد با مادرش در میان گذاشت و نظر او را جلب کرد و با ما خداحافظی کرد پس از برگشتن از دوره ولی می خواست به جبهه اعزام شود با من صحبت کرد و من را راضی کرد چون یک فرزند دیگرم نیز در جبهه بود و با برادرش مشورت کرد گفت بگذار این بار من به جای تو اعزام شوم به هر حال مدت سه ماه در قالب بسیجی به جبهه اعزام شد در اواخری که می خواست از جبهه برگردد در حالی که فرمان اش که بچه همان روستا بود به او اصرار کرده بود بیا برویم اون دوست داشت در عملیات شرکت کند به هر حال در حالی در قایق سوار می شود به قلب دشمن می تازد در اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل می گردد او همیشه برای کارهایش برنامه داشت من نیز هنوز که هنوز است به یاد و خاطره هایش زندگی می کنم روح و روانش شاد باشد ان شاء الله
راوی:پدر شهید