شهید ایاز قربانی

شهید ایاز قربانی
تاریخ تولد: 1344/06/05
تاریخ شهادت: 1367/03/23
محل شهادت: شلمچه

 نوع ایثار: شهید  
 نام: ایاز نام خانوادگی: قربانی
 نام پدر: عوض نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۴۴/۰۶/۰۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۲۳
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: بیت المقدس۷
 محل شهادت:شلمچه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: – مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: دیپلم – متوسطه رده اعزام کننده: بسیجی
 رشته هنری: شعر و ادبیات

متن وصیت نامه این شهید در اختیار سامانه قرار ندارد؛ در صورت اطلاع لطفا با ما در ارتباط باشید.

شهید ایاز قربانی

ایاز بچه ای بسیار مهربان و با اخلاق بود. در نوجوانی اش هنگامی که از مدرسه می آمد بدون اینکه غذا بخورد به پیش من سر زمین می آمد و به من می گفت بابا شما برو ناهار بخور من سر زمین هستم.او فرزند با معرفتی بود و ما در طول زندگیمان کوچکترین ناراحتی از او ندیدیم پس از گرفتن دیپلم در سن ۱۸ سالگی ازدواج کرد و در سن ۱۹ سالگی به خدمت سربازی رفت.قبل از رفتن به سربازی با من مشورت کرد من به او گفتم که امروز وظیفه ما دفاع از میهن و اسلام است و به او به خدمت رفت و دوره آموزشی خود را در تهران گذراند  و پس از چن روز از آموزش به دیدن ما آمد چون او دارای فرزند پسری شده بود.شناسنامه فرزندش را گرفت و پس از آن به تهران بازگشت. پس از دوره ی آموزشی او را به منطقه سومار که منطقه ای جنگی بود اعزام کردند نامه ای برایمان نوشته بود و در آن گفته بود که برایم زیاد دعا کنید . تا اینکه ماه رمضان فرا رسید برای بار دوم نامه ای برایمان نوشته بود و در آن گفته بود که می خواهم به داراب بیایم . پس از گذشت ده شب به خانه اش رفتم و در آنجا خوابیدم نیمه های شب و قبل از اذان صبح بود خواب دیدم که ایاز در یک سالن روی تختی خوابیده بالای سرش رفتم و به او گفتم ایاز تو کی آماده ای  و گفت من از دیشب آمده ام و اینجا خوابیدم و تو حالا می آیی همین که آمدم دستم را به زیر سرش ببرم و سرش را بلند کنم از عالم خواب بیدار شدم و باحالی پریشان برای خواندن نماز صبح به مسجد رفتم . همین که صبح شد در روستا یکی از اقوام مرا صدا زد و گفت برادر، ایاز مریض شده همین که این حرف را زد به او گفتم می دانم برای چه من را به شهر می برید چون خواب ایاز را دیدم که شهید شده است و پس از رسیدن من به سپاه رفته و عین خوابم وارد سالنی شدیم و بالای سر ایاز رفتیم بدنش از جلو سالم بود ولی پشت کمرش پر از ترکش خمپاره بود پس از جریان شهادتش چندین بار خواب او را دیدیم که به من می گفت اصلا نگران نباش که جای من بسیار خوب و راحت است.

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply