شهید اسماعیل کاردان

شهید اسماعیل کاردان
تاریخ تولد: 1339/04/02
تاریخ شهادت: 1362/12/11
محل شهادت: طلائیه

 نوع ایثار: شهید  
 نام: اسماعیل نام خانوادگی: کاردان
 نام پدر: کوچک نام مادر: –
 تاریخ تولد:۱۳۳۹/۰۴/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱
 وضعیت تاهل: مجرد دین و مذهب: اسلام-شیعه
 نحوه شهادت: – عملیات: خیبر
 محل شهادت:طلائیه محل تولد: فارس-داراب
 محل دفن: بخش مرکزی مسئولیت در جبهه:-
 تحصیلات: – رده اعزام کننده: بسیجی
 رشته هنری: شعر و ادبیات

وصیتنامه شهید والامقام اسماعیل کاردان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به نام خداوندی که بخشنده و مهربان است و به نام آن که قادر است و توانا، و مرگ و زندگی همه بدست اوست.

وصیت نامه عبد الله، اسماعیل کاردان، متولد:۱۳۳۹، به شناسنامه شماره:۴۶۱ صادره از بیزدان.

«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»[۱]

اینجانب چون ادعا می کنم که مسلمانم و چون اسلام و میهن اسلامی خویش را مورد تهاجم از خدا بی خبران شرق و غرب، توسط عمال بعثیشان می بینم و دانسته و آگاهم که فریاد خمینی، فریاد حسین(ع) است و فریاد اسلام است، لازم دیدم که به ندای«هل من ناصر» این رهبر بزرگ لبیک گویم، تا توانسته باشم دین ناچیزی از دیون فراوانم را اداء کرده باشم، تا شاید خدای رحمان و رحیم از سر تقصیرم بگذرد. پس؛

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله»

خداوندا؛ به یگانگیت شهادت می دهم و رسالت محمد(ص) را و مولایی علی(ع) و امامت یازده فرزندش را از جان و دل پذیرفتم و این انقلاب اسلامی را به رهبری امام خمینی، تداوم بخش راه حسین(ع) می دانم و به همین دلیل به جبهه جنگ می روم و انشاءالله سعی خواهم کرد که تا آخرین لحظه و آخرین نفس بایستم و قطره خونم را نثار کنم.

و اما پدر و مادرم؛ اولا: از شما می خواهم که حلالم کنید و از بدی هایم بگذرید و ثانیا: اگر شهید شدم ناراحت نشوید و گریه و زاری و بیقراری نکنید و صبر پیش گیرید، که خدا صابران را دوست می دارد.

برادرم غلام که برایم زحمت فراوان کشیدی و علی جان که به من محبت فراوان کردی، حلالم کنید و بعد از من ادامه دهنده راهم باشید و از انصار خمینی عزیز باشید.

اما خواهرم؛ همین که خبر مرگ برادرت را شنیدی، زینب را و رقیه را و دیگران از آل حسین(ع) را بیاد بیاور و بدان که آنها هم برادر داشتند و آنها مقامشان و ارزششان بسیار است و ما خاک دیوار خانه آنها هم نیستیم.

به تمام شما افراد خانواده، از پدر و مادر و برادران و خانواده شان و خواهرم سفارش می کنم که اگر خواستید گریه کنید، برای شهدا و اسرای عاشورا گریه کنید، که سرور همه ما هستند.

از همه دوستان و آشنایان و همه برادران دینی می خواهم؛ که هر بدی از من دیده اید، اگر غیبت کرده ام، مرا ببخشند و حلالم کنند.

و اما برادران و خواهران و امت شهید پرور؛ همیشه و در همه حال گوش به فرمان امام خمینی باشید و مسئله جنگ را فراموش نکنید، که سرنوشت انقلاب اسلامی و عزت و سعادت ما وابسته به همین جنگ است. از رهبر عزیز خمینی اطاعت کنید. مبادا فریب دشمنان دوست نما را بخورید! مبادا؛ به دشمنان امام و انقلاب اجازه بدهید که با چهره منافقانه شان در میانتان نفوذ کنند و برنامه هایشان را که کوبیدن حزب الله است و کوبیدن جوانان حزب اللهی است را پیاده کنند! و یاران امام را به هرگونه که بتوانند، کنار بزنند، حتی با تهمت و افترا و به بهانه های مختلف.

همان گونه که دیدید چگونه افرادی مانند، حمید عارف و دیگر جوانان حزب اللهی در خط امام را کنار زدند و وادار به هجرت کردند. براردان روستایی؛ فریب این نیرنگ بازان را نخورید و به آنها اجازه ندهید که از تعصب مذهبی مقدس شما، در جهت اهداف شومشان، که همانا کوبیدن حزب الله و شکستن خط ولایت فقیه و کوبیدن اسلام است، سوء استفاده کنند. که اگر خدای ناکرده در این مسایل موفق شوند، برای اسلام و مسلمین و مستضعفین جهان مصیبتی بس بزرگ است.

دانش آموزان عزیزم، برادران کوچک حزب اللهیم، وصیتم به شما این است که؛

اولا: حلالم کنید و از بدی هایم بگذرید. و ثانیا: بکوشید و درس بخوانید و بدانید که مدرسه سنگر است و از شما می خواهم که از این سنگر به خوبی محافظت کنید و همیشه گوش به فرمان امام باشید و از همین حالا تصمیم بگیرید که با سعی و تلاش پی گیر خود برای چرخ اجتماع، گردانندگان خوبی باشید و برای امام عزیز و اسلام، سربازی  فداکار و دلیر باشید.

در پایان سفارش می کنم که اگر خدا توفیق شهادت به بنده بی مقدارش عطا فرمود، در گلزار شهدا دفنم کنید. چون می خواهم در جوار یاران با وفای اسلام و امام باشم، شاید روز حساب شفاعتم کنند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اسماعیل کاردان

 

[۱]. احزاب،‌ آیه۲۳:(از میان مؤمنان مردانى‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند.)

شهید اسماعیل کاردان

اسماعیل در دوران نوجوانی به مطالعه کتاب های مذهبی و عقدیتی و دینی روی آورد.و سعی در یادگیری قرائت قرآن کرد.او دانش آموز با استعداد و فوق العاده ای بودو تحصیلات خود را تا راه یابی به دانشسرای تربیت معلم ادامه داد و همزمان با حرکت مردمی برضد طاغوتیان اوج گرفت و اسماعیل با بینش و آگاهی والایی که داشت همراه با دیگر دوستان انقلابی خود از جمله سردار شهید حمید عارف به مبارزه پرداختند تا انقلاب به پیروزی رسید پس از پیروزی انقلاب اسماعیل به سنگر خدمت در آموزش و پرورش رفت و در دور افتاده ترین روستاهای داراب مشغول به خدمت شد.او علاوه بر آموزش همزمان با شروع جنگ تحمیلی به دفاع از ایران اسلامی پرداخت او در مناطق عملیاتی بازی دراز،گیلان غرب،دشت عباس و جفیر دین خود را به مردم و ایران اداء کرد.او در عملیات محرم از ناحیه سر مجروح شد و در عملیات رمضان نیز مجروح گردید.او در این عملیات دوستان معلم و همیشگی اش چون شهید ناصراخوان،نوازالله معمارزاده و… را از دست داد و بار مسئولیت را بر دوش خود سنگین تر احساس کرد.با وجود اینکه به شدت مجروح شده بود پس از بهبودی نسبی مستقیما به جبهه روانه شد و به مدت ۹ ماه بدون یک روز مرخصی در جبهه ماند و پس از آن با شروع سال تحصیلی جدید به داراب بازگشت و در آخرین سال معلمی در روستای خسویه مشغول به خدمت شد تا اینکه اعزام بزرگ طرح لبیک رویداد و او سریعا جهت اعزام آماده شد و انگار دل عاشقش شیدایی شده بود.او در عملیات خیبر شرکت نمود و در تاریخ ۱۱/۱۲/۶۲ بقول خودش که همیشه میگفت این بدن امانت خدا بود و به صاحب اصلیش بازگرداند.

راوی:علی کاردان

    درصورت هرگونه سوال و راهنمایی با شماره زیر تماس حاصل فرمائید
    ۰۹۱۷۱۳۰۱۷۴۸

    Leave a Reply