نوع ایثار: شهید | |
نام: یوسف | نام خانوادگی: خسروی |
نام پدر: غلامعلی | نام مادر: – |
تاریخ تولد:۱۳۴۸/۰۲/۰۵ | تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۱/۱۹ |
وضعیت تاهل: متاهل | دین و مذهب: اسلام-شیعه |
نحوه شهادت: اصابت ترکش به دست و کتف و سر | عملیات: – |
محل شهادت:شلمچه | محل تولد: فارس-داراب |
محل دفن: گلزار شهدا جنت شهر | مسئولیت در جبهه:رزمنده |
تحصیلات: سیکل – راهنمایی | رده اعزام کننده: بسیج |
وصیتنامه شهید والامقام یوسف خسروی
بسم الله الرحمن الرحیم
«… فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»[۱]
«پس آنان که از وطن خود هجرت نمودند و از دیار خود بیرون شده و در راه خدا رنج کشیدند و جهاد کرده و کشته شدند، همانا بدیهای آنان را در پرده لطف خود بپوشانیم و آنها را به بهشتهایی در آوریم و زیر درختانش نهرها جاریست، این پاداشی است که از طرف خدا و نزد خداست.»
در محضر دوست، سرخ روی باید رفت
بگرفته وضو ز خون خود باید رفت
چون حضرت دوست، این چنین دارد دوست
در خون زلال خود فرو باید رفت
با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به روان پاک شهیدان، از صدر اسلام تا کربلای ایران، وصیت نامه خود را شروع می کنم:
خدایا، خدایا؛ لیاقت شهادت در راه تو را در خود نمی بینم.
خدایا؛ بر این بنده گنهکاری که از قافله عقب مانده است ، منت بگذار و این فیض الهی را نصیبم کن!
آنچه باید گفت شهیدان، این مظلومان تاریخ که چون شمع سوختند و روشنی بخشیدند، گفتند. و اینجانب برای ادامه دادن و گرفتن انتقام خون آنان به جبهه آمده ام، فقط چند نکته ای را یادآوری می کنم:
۱- از مردم همیشه در صحنه ده خیر می خواهم که به فرمایشات امام عمل کنند و جبهه جنگ را خالی نگذارند و مرا برای رضای خدا حلال کنند.
۲- از دوستانم می خواهم که راه واقعی شهیدان را ادامه دهند و راهی جبهه شوند. دوستان! این دنیا میدان امتحان است، سعی کنید این امتحان را بهترین نمره بگیرید و از وقت عمر گرانبهایتان به بهترین وجه استفاده کنید و از شما نیز می خواهم، که مرا برای رضای خدا حلال کنید.
۳- مادرم؛ می دانم که شهادت من برایت سخت خواهد بود، اما چه کنم که یاران همه رفتند و من هم باید بروم، که مرغ دلم شوق پرواز دارد. مادرم؛ اگر در صحبت کردن با تو صدایم بیش از اندازه بلند بود، مرا حلال کن که در مانده ام. در مرگ من صبور باش و به آن خانواده های شهدا که دو فرزند شهید داده اند، نگاه کن و درس مقاومت را از زینب(س) و از مادران شهدا بیاموز.
۴- ای پدر مهربان و زحمت کش؛ مرا حلال کن که نمی توانم جواب زحمت های تو را بدهم و در مرگ من صبور باش و برادران و خواهرانم را تربیت اسلامی کن.
۵- از برادران و خواهرانم می خواهم که صبور و مقاوم باشند و در مرگ من گریه و زاری نکنید.
۶- از خانواده حاجی غریب نیز می خواهم، که مرا حلال کنند.
۷- از کسانی که از من طلبی دارند، می خواهم که از برادران یا پدرم طلب نمایند.
یوسف خسروی- ۱۳۶۵/۱۲/۵
[۱]. آل عمران، آیه۱۹۵.
زندگینامه شهید والا مقام یوسف خسروی
در تاریخ ۱۳۴۸/۲/۵ در روستای جنت شهر قدیم از توابع شهرستان داراب در خانواده ایی کارگر اما مومن و مذهبی کودکی بدنی آمد که نام مبارکش را به همین نام پیامبر یوسف گذاشتند وی فرزند سوم خانواده بود از همان ابتداء هوش سرشار و علاقه او به کسب علم ودانش در وی نمایان بود مقطع ابتدائی را در مدرسه گلشن جنت شهر به پایان برد پس از آن به مقطع راهنمائی وارد شد.
وی در مدرسه راهنمایی شهید زاهدی این شهر که در زمان جنگ روستا ده خیر می نامیدند تحصیل کرد و با موفقیت به پایان برد یوسف در زمان راه پیمایی و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد پس از پیروزی انقلب وارد دبیرستان قدس شهرستان داراب شد چند بار از طریق بسیج و مدارس و سایر همکلاسیهایش به جبهه اعزام شد. آنقدر در این کار علاقمند بود که خانواده جهت جلوگیری او به این نتیجه رسیدند که در سن نوجوانی دختری را به ازدواج او در آورند تا شاید بتوانند مانع از رفتن وی به جبهه بشوند بهرحال در خرداد ماه ۱۳۶۲ در سن ۱۴ سالگی برای او همسری اختیار کردند اما روح بلند او و عشق و علاقه بسیار او به امام وانقلاب و جبهه ودفاع از کشت طوری بود که این ترفند خانواده محقق نگردید یوسف هفت بار به جبهه اعزام گردید نخستین بار ۱۳ ساله بود که به جبهه اعزام شد ودر تاریخ ۱۳۶۶/۱/۱۹ که در عملیات کربلای هشت حضور داشت و مفقود گردید در مسیر جبهه ودفاع از انقلاب نوپا و رهبری او بود بدن شهید بمدت ۱۴ سال در خاک عراق باقی ماند تا اینکه پس از ۱۴ سال دوری از وطن به همراه ۱۱ کبوتر خونین بال دیگر به وطن مهاجرت و درجوار سایر دوستانش در گلزار شهداء جنت شهر بخاک سپرده شد. روح و روانش با انبیاء محشور باد.